برای دانلود مقاله در قالب PDF کلیک کنید
گریه ی حضرت رسول اکرم ص بر امام حسین علیه السلام
گریه حضرت امیر المومنین علیه السلام بر امام حسین علیه السلام
گریه حضرت زهرا سلام الله عليها بر امام حسین علیه السلام
عزای امام حسن علیه السلام برای امام حسین علیه السلام
سفارش امام حسين عليه السلام به گريه براي خودشان
گریه امام سجاد علیه السلام بر حضرت اباعبدالله علیه السلام
گریه امام باقر علیه السلام بر امام حسین سلام الله علیه
گریه امام صادق علیه السلام بر امام حسین علیه السلام
گریه امام کاظم بر امام حسین علیه السلام
گریه امام رضا علیه السلام بر امام حسین علیه السلام
عزاداری امام حسن عسکری برای امام حسین علیهما السلام
گریه حضرت ولی عصر علیه السلام بر امام حسین علیه السلام
مقدمه
از دیر باز عقاید مهم تشیع، مورد هجمه ی دشمنان و مخالفین قرار گرفته است، واین هجمه ها در بعضی از زمان ها، شدت بیشتری به خود می گیرد که البته با دروغ و تهمت و افتراء و سیاه نمایی فروانی همراه می شود، از جمله عقاید مسلم و روشن مدرسه حقه ی اهل بیت علیهم السلام که مورد هجمه ی مخالفین قرار گرفته است، عزاداری در ایام محرم برای سید و سالار شیهدان حضرت ابا عبدالله علیه السلام می باشد، گرچه همیشه این عقیده مهم مورد هجوم دشمنان ومخالفان اهل بیت علیهم السلام قرار گرفته، ولی در ایام محرم این هجمه ها شدت بیشتری به خود می گیرد تا بلکه بتوانند با سیاه نمایی و افتراء، جوانان و مردم را نسبت به این مسأله دچار تردید کنند و در نتیجه باعث دوری آنها از اهل بیت علیهم السلام شوند.
از جمله شبهاتی که در ایام محرم الحرام از جانب دشمنان اهل بيت عليهم السلام مطرح می شود، عدم وجود فرهنگی به نام عزاداری برای اباعبدالله علیهم السلام در بین معصومان علیهم السلام می باشد، به عبارتی دیگر مخالفان مكتب اهل بيت عليهم السلام می گویند اگر واقعا عزاداری برای امام حسین علیه السلام جائز و مشروع بوده پس چرا این فرهنگ در بین ائمه و اهل بیت علیهم السلام رائج نبوده و روایت صحیح السندی در این باره نقل نشده؟
اینگونه سؤال ها و شبهات که از مخالفین مطرح می گردد بی شک ناشی از جهل و ناداني و يا عناد و دشمني می باشد؛ زیرا فرهنگ عزاداری در بین ائمه ی معصومان علیهم السلام در روایات و کتاب هاي حدیثی شیعه به قدری نقل شده است، که به جرأت می توان گفت درجه ی تواتر معنوی بلکه فوق تواتر را دارد، از طرفي در بین اهل علم مبرهن است مسئله ی که با تواتر ثابت می شود نیاز به بررسی سندی ندارد. علي رغم اينكه صرف نظر از مطلب فوق، سند تعدادي از اين روايات نيز از نظر دانش حديث از اعتبار كافي بر خوردار مي باشد.
از طرفی گریه و عزاداری بر امام حسین علیه السلام، نه تنها بعد از شهادت ایشان بلکه حتی قبل از شهادت آن حضرت در روایات اهل بیت علیهم السلام به فروانی نقل شده است، که این مسئله نه تنها نشانه ي رايج بودن فرهنگ عزاداری در بين اهل بيت عليهم السلام مي باشد بلکه از اهمیت گریه و عزاداری براي امام حسین علیه السلام حكايت دارد.
حال با توجه به مقدمه ی مذكور، در اين مجال روایات عزاداری معصومان عليهم السلام را به ترتیب [از رسول خدا صلي الله عليه وآله تا امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف] نقل می کنیم. لازم به ذكر است این روایات از معصومان علیهم السلام یکسان نبوده، و با توجه به شرائطی که ائمه علیهم السلام در آن به سر می بردند، از بعضی امامان عليهم السلام روایاتی زیادی در این زمینه نقل شده و از برخي دیگر، روایت های کمی یا اصلا روایتی نقل نشده است؛ ولی در کل، تواتر عزاداری بر امام حسین علیه السلام به روشنی ثابت می باشد.
گریه ی حضرت رسول اکرم ص بر امام حسین علیه السلام
روایات فروانی، از حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه واله وسلم، در زمینه گریه بر حضرت ابا عبدالله علیهم السلام قبل از شهادتشان در کتب روایی شیعه نقل شده است، این روایات دو دسته است در بعضی از روایات دیده می شود که پیامبر اکرم صلوات الله علیه براي مردم و یا اهل بیت علیهم السلام روضه خواني مي كند و مصائب اباعبدالله علیهم السلام را بيان کرده و بقیه نیز با صدای بلند گریه می کردند، و در برخي حضرت رسول صلي الله عليه وآله براي آن حضرت گريه مي كنند.
روضه خوانی پیامبر اکرم ص وگریه مردم:
قال رواة الحديث. فلما أتت على الحسين عليه السلام من مولده سنة كاملة هبط على رسول الله صلى الله عليه واله وسلم إثنى عشر ملكا أحد هم على صورة الأسد، والثانى على صورة الثور، والثالث على صورة التنين، والرابع على صورة ولد آدم، والثمانية الباقون على صور شتى محمرة وجوههم باكية عيونهم قد نشروا أجنحتهم وهم يقولون، يا محمد صلى الله عليه واله وسلم سينزل بولدك الحسين عليه السلام ابن فاطمة ما نزل بهابيل من قابيل وسيعطي مثل أجر هابيل ويحمل على قاتله مثل وزر قابيل ولم يبق في السموات ملك مقرب إلا ونزل إلى النبي صلى الله عليه واله وسلم كل يقرئه السلام ويعزيهفي الحسين عليه السلام ويخبره بثواب ما يعطى ويعرض عليه تربته والنبى صلى الله عليه واله وسلم يقول: اللهم اخذل من خدله واقتل من قتله ولا تمتعه بما طلبه. قال فلما أتى على الحسين عليه السلام من مولده سنتان خرج النبي صلى الله عليه واله وسلم في سفر له فوقف في بعض الطريق وإسترجع ودمعت عيناه فسئل عن ذلك. فقال: هذا جبرائيل عليه السلام يخبرني عن أرض بشط الفرات يقال لها كربلاء يقتل عليها ولدي الحسين ابن فاطمة عليه السلام فقيل له: من يقتله يا رسول الله؟ فقال: رجل إسمهه يزيد لعنه الله وكأني أنظر إلى مصرعه ومدفنه،ثم رجع من سفره ذلك مغموما فصعد المنبر فخطب ووعظ والحسن والحسين عليهما السلام بين يديه فلما فرغ من خطبته وضع يده اليمنى على رأس الحسن ويده اليسرى على رأس الحسين، ثم رفع رأسه إلى السماء وقال:(اللهم إن محمدا عبدك ونبيك وهذان أطائب عترتي وخيار ذريتي. وأرومتى ومن أخلفهما في امتى وقد اخبرني جبرائيل عليه السلام أن ولدي هذا مقتول مخذول. اللهم فبارك له في قتله واجعله من سادات الشهداء اللهم ولا تبارك في قاتله وخاذله.) قال: فضج الناس في المسجد بالبكاء والنحيب، فقال النبي صلى الله عليه واله وسلم أتبكونه ولا تنصرونه ثم رجع صلى الله عليه واله وسلم وهو متغير اللون محمر الوجه فخطب خطبة اخرى موجزة وعينا تنهملان دموعا
السيد ابن طاووس الوفاة: 664، اللهوف في قتلى الطفوف ج: 1 ص: 13، الناشر: أنوار الهدى، قم، ايران
[بي تا].
محدثين روايت كرده اند كه چون يك سال از زندگى حسين(عليه السلام) گذشت، دوازده فرشته بر رسول خدا(صلي الله عليه وآله) نازل شدند كه يكى به صورت شير، دومى به صورت گاو، سومى به صورت اژدها، چهارمى به صورت آدميزاد و هشت فرشته ديگر داراى صورتهاى مختلف و چهره هاى قرمز و چشمان گريان بودند، و در حالى كه پر و بال خويش را گشوده بودند، ميگفتند: " يا محمد! همان ستمى كه از قابيل بر هابيل وارد آمد، بر فرزندت حسين نيز وارد خواهد شد، و همان پاداشى كه به هابيل داده شد به او نيز داده مىشود وعذاب و گرفتارى كشندگانش، چون عذاب قابيل خواهد بود آن موقع در آسمانها فرشته مقربى نبود، مگر آن كه به خدمت رسول خدا(صلي الله عليه وآله) مشرف شد و سلام نمود و آن حضرت را بر كشته شدن حسين(عليه السلام) تسليت داد و به آنچه خداوند در عوض شهادتش براى او معين فرموده، خبر داد، و تربت قبر حسين(عليه السلام) را به رسول خدا(صلي الله عليه وآله) نشان داد، در خلال اين احوال پيغمبر فرمود: خداوندا! كسى كه فرزندم حسين را خوار كند، ذليل و خوار گردان و آن را كه حسينم را بكشد، بكش و كشنده او را به مقصودش نايل نگردان وقتي امام حسين(عليه السلام) دو ساله شد، سفرى براى پيامبر(صلي الله عليه وآله) پيش آمد. در بين راه ناگهان آن حضرت ايستاد و فرمود «انا لله وانا إليه راجعون» و اشك از ديدگانش سرازير شد. علت گريه را سؤال كردند، فرمود: اينك جبرئيل به من از زمينى كه نزديك شط فرات است و «كربلا» نام دارد، خبر مي دهد كه فرزندم حسين پسر فاطمه(سلام الله عليها) را در آن سرزمين مي كشند. پرسيدند: يا رسول الله چه كسي ايشان را ميكشد؟! فرمود: شخصى كه او را يزيد مي نامند؛ گويا اكنون جايگاه كشته شدن و محل دفن حسين را به چشم خويش مي بينم. رسول خدا(صلي الله عليه وآله) از آن سفر با حال غمگين بازگشتند، و بر فراز منبر رفته، خطبه اى خواند و مردم را موعظه نمود. سپس دست راست خويش را بر سر حسن و دست چپ خود را بر حسين(عليهما السلام) كه نزديكش بودند، نهاد و سر به سوى آسمان برداشت و عرضه داشت: خداوندا! محمد بنده تو و پيغمبر توست و اين دو تن از پاكان اهل بيت من و برگزيدگان نسل من هستند. آنان را در ميان امت خويش به جانشينى خود باقى مي گذارم. جبرئيل به من خبر داده است كه اين فرزندم را به خوارى مى كشند. خدايا شهادت را بر او مبارك گردان و او را از سروران شهيدان قرار ده و قاتلان و خواركنندگان او را مبارك مگردان. [وقتي سخن رسول خدا(صلي الله عليه وآله) بدين جا رسيد]، مردم در مسجد ضجه مي زدند [صداى گريه و ناله از اهل مجلس برخاست]. پيامبر فرمود: آيا براى او گريه مي كنيد و او را يارى نمي كنيد؟! سپس از مسجد خارج شد و پس از لحظه اى به مسجد بازگشت، ولى رنگش متغير و صورتش برافروخته بود و در اين هنگام با ديدگان گريان خطبه مختصري خواند.
گریه شدید حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه بر مسلم بن عقیل عليه السلام
حدثنا الحسين بن أحمد بن إدريس(رحمه الله)، قال: حدثنا أبي، عن جعفر بن محمد بن مالك، قال حدثني محمد بن الحسين بن زيد، قال: حدثنا أبو أحمد محمد بن زياد، قال: حدثنا زياد بن المنذر، عن سعيد بن جبير، عن ابن عباس، قال: قال علي(عليه السلام) لرسول الله(صلى الله عليه وآله): يا رسول الله، إنك لتحب عقيلا؟قال إي والله إني لأحبه حبين: حبا له، وحبا لحب أبي طالب له، وإن ولده لمقتول في محبة ولدك، فتدمع عليه عيون المؤمنين، وتصلي عليه الملائكة المقربون. ثم بكى رسول الله(صلى الله عليه وآله) حتى جرت دموعه على صدره، ثم قال: إلى الله أشكو ما تلقى عترتي من بعدي
الشيخ الصدوق، الوفاة: 381، الكتاب، الامالي، ج: 1 ص: 191-چاپ اول، الناشر: تحقيق قسم الدراسات الاسلامية، مؤسسة البعثة،قم، 1417 ه. ق
على «عليه السلام» به رسول خدا «صلي الله عليه وآله» عرضه داشت شما عقيل را خيلى دوست داريد، فرمود آرى به خدا از دو جهت به او محبت دارم يكى براى خوبى خودش و يكى براى آنكه ابو طالب دوستش مىداشت و فرزندش به خاطر دوستى فرزندت كشته خواهد شد و ديده مؤمنان بر او اشك ريزد و فرشتگان مقرب بر او صلوات فرستند سپس رسول خدا «صلي الله عليه وآله» گريست تا اشكهايش بر سينهاش روان شد سپس فرمود به خدا شكايت مي برم از آنچه خاندانم پس از من با أن مواجه مي شوند.
گریه حضرت رسول اکرم ص هنگام شنیدن خبر شهادت حضرت امام حسین علیه السلام از جبرئیل:
حدثني أبي رحمه الله، عن سعد بن عبد الله، عن محمد بن عيسى، عن محمد بن سنان، عن أبي سعيد القماط، عن ابن أبي يعفور، عن أبي عبد الله(عليه السلام)، قال: بينما رسول الله(صلى الله عليه وآله) في منزل فاطمة والحسين في حجره، إذ بكى وخر ساجدا، ثم قال: يا فاطمة يا بنت محمد ان العلي الاعلى تراءى لي في بيتك هذا في ساعتي هذه في أحسن صورة وأهيا هيئة، فقال لي: يا محمد أتحب الحسين(عليه السلام)، قلت: نعم يا رب قرة عيني وريحانتي وثمرة فؤادي وجلدة ما بين عيني. فقال لي: يا محمد - ووضع يده على رأس الحسين(عليه السلام) - بورك من مولود عليه بركاتي وصلواتي ورحمتي ورضواني، ونقمتي ولعنتي وسخطي وعذابي وخزيي ونكالي على من قتله وناصبه وناواه ونازعه، اما انه سيد الشهداء من الأولين والآخرين في الدنيا والآخرة، وسيد شباب أهل الجنة من الخلق أجمعين، وأبوه أفضل منه وخير، فاقرأه السلام وبشره بأنه راية الهدى ومنار أوليائي، وحفيظي وشهيدي على خلقي، وخازن علمي، وحجتي على أهل السماوات وأهل الأرضين والثقلين الجن والإنس.
ابو القاسم جعفر بن محمد بن بن جعفر بن موسى بن قولويه القمي، الوفاة: 367،كامل الزّيارات، ج: 1ص: 69 تحقيق: بهراد الجعفري، ناشر: مکتبة الصدوق
پدرم كه رحمت خدا بر او باد از سعد بن عبد اللَّه، از محمّد بن عيسى، از محمّد بن سنان، از ابى سعيد قمّاط، از ابن ابى يعفور، از حضرت امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه آن حضرت فرمودند: روزى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم در منزل حضرت فاطمه سلام اللَّه عليها تشريف داشته در حالى كه حضرت امام حسين عليه السّلام در دامن آن جناب بودند، حضرت گريسته و به سجده رفته، سپس فرمودند: اى فاطمه، اى دختر محمّد! در اين ساعت و در همين مكان خداوند علىّ اعلى در بهترين صورت و زيباترين شكل خود را به من نشان داد و گفت: اى محمّد آيا حسين را دوست دارى؟ گفتم: بلى، نور ديده و گل خوشبو و ميوه دل و پرده ما بين ديدهگان من است. در حالى كه دست بر سر حسين عليه السّلام نهاده بود به من فرمود: اى محمّد: از مولودى كه بركات و رحمت و رضوان من بر اوست، بركت حاصل مىشود و لعنت و غضب و عذاب و ذلّت و عقوبت من بر كسى كه او را كشته و با او دشمني كرده و با وى به جنگ برخاسته است. به طور حتم او سرور و آقاي شهداي اولين [امتهاي پيشين] و آخرين [آيندگان] در دنيا و آخرت است و در ميان مخلوقات آقاى تمامي جوانان اهل بهشت است، پدرش از او برتر است پس سلام من را به او برسان و بشارتش بده كه او براى دوستان من نشانه ي هدايت است و نگهبان و شاهد من بر خلق و خزانهدار علم من و حجتم بر اهل آسمانها و زمين و جن و انس مىباشد.
گریه حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه هنگام بیان چگونگی شهادت اباعبدالله علیه السلام:
حدثني الحسن بن عبد الله بن محمد بن عيسى، عن أبيه، عن الحسن بن محبوب، عن علي بن شجرة، عن سلام الجعفي، عن عبد الله بن محمد الصنعاني، عن أبي جعفر(عليه السلام)، قال كان رسول الله(صلى الله عليه وآله) إذا دخل الحسين(عليه السلام) جذبه إليه ثم يقول لأمير المؤمنين(عليه السلام): أمسكه، ثم يقع عليه فيقبله ويبكي يقول: يا أبه لم تبكي، فيقول: يا بني اقبل موضع السيوف منك وابكي قال: يا أبه واقتل، قال: اي والله وأبوك وأخوك وأنت، قال: يا أبه فمصارعنا شتى، قال: نعم يا بني، قال: فمن يزورنا من أمتك، قال لا يزورني ويزور أباك وأخاك وأنت الا الصديقون من أمتي
ابو القاسم جعفر بن محمد بن بن جعفر بن موسى بن قولويه القمي، الوفاة: 367،كامل الزّيارات، ج: 1ص: 68 تحقيق: بهراد الجعفري،الناشر: مکتبة الصدوق
هر گاه حضرت حسين بن على عليهما السّلام بر پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله داخل مىشدند حضرت او را به خود مىچسباندند و سپس به امير المؤمنين عليه السّلام مىفرمودند: او را نگاه دار و پس از آن او را بوسيده و مىگريستند. حسين عليه السّلام عرض مىكرد: اى پدر چرا گريه مىكنى؟ رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم مىفرمود: فرزندم جاهاى شمشير را بوسيده و مىگريم. حسين عليه السّلام عرضه مىداشت: اى پدر من كشته خواهم شد؟ رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مىفرمود: بلى به خدا قسم تو و پدرت و برادرت جملگى كشته خواهيد شد.
عرض مىنمود: پدر، قبور ما از هم متفرق و پراكنده مىباشد؟ رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مىفرمود: بلى پسرم. عرضه داشت: از امت شما چه كسانى به زيارت ما مىآيند؟ رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله مىفرمود: من و پدرت و برادرت و تو را زيارت نخواهد نمود مگر راست گويان امتم.
گریه حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه و حضرت زهراء برامام حسین علیهما السلام:
حدثني أبي ومحمد بن الحسن جميعا، عن محمد بن الحسن الصفار، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن ابن فضال، عن عبد الله ابن بكير، عن بعض أصحابنا، عن أبي عبد الله(عليه السلام)،قال: دخلت فاطمة (عليها السلام) على رسول الله (صلى الله عليه وآله) وعيناه تدمع، فسألته مالك، فقال: ان جبرئيل(عليه السلام) أخبرني ان أمتي تقتل حسينا، فجزعت و شق عليها، فأخبرها بمن يملك من ولدها، فطابت نفسها وسكنت
ابو القاسم جعفر بن محمد بن بن جعفر بن موسى بن قولويه القمي، الوفاة: 367،كامل الزّيارات، ج: 1ص: 56 تحقيق: بهراد الجعفري،الناشر: مکتبة الصدوق
حضرت فاطمه سلام اللَّه عليها بر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم داخل شده در حالى كه چشمان آن جناب اشك بار بود. حضرت فاطمه سلام اللَّه عليها از آن جناب پرسيدند: شما را چه مىشود؟ رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمودند: جبرئيل عليه السّلام به من خبر داده كه امّتم به زودي حسين را مىكشند. پس فاطمه عليها السّلام به جزع آمده و جامه خود را پاره كرده. رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم كه حال را مشاهده نمودند به آن حضرت خبر دادند كه يكى از فرزندان اين مولود مالك امور گشته و انتقام از قاتلين خواهد گرفت. در اين هنگام ايشان [حضرت زهرا سلام الله عليها] آرام گرفت.
گریه حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه هنگام خبر دادن از شهادت پنج تن ال عبا علیهم السلام:
حدثنا محمد بن الحسن بن أحمد بن الوليد(رضي الله عنه)، قال: حدثنا أحمد بن إدريس ومحمد بن يحيى العطار جميعا، عن محمد بن أحمد بن يحيى بن عمران الأشعري، قال: حدثنا أبو عبد الله الرازي، عن الحسن بن علي بن أبي حمزة، عن سيف بن عميرة، عن محمد بن عتبة، عن محمد بن عبد الرحمن، عن أبيه، عن علي بن أبي طالب(عليه السلام)، قال: بينا أنا وفاطمة والحسن والحسين عند رسول الله(صلى الله عليه وآله)، إذا التفت إلينا فبكى، فقلت: ما يبكيك يا رسول الله؟ فقال: أبكي مما يصنع بكم بعدي. فقلت: وما ذاك يا رسول الله؟ قال: أبكي من ضربتك على القرن، ولطم فاطمة خدها، وطعنة الحسن في الفخذ، والسم الذي يسقى، وقتل الحسين قال: فبكى أهل البيت جميعا، فقلت: يا رسول الله، ما خلقنا ربنا إلا للبلاء! قال: ابشريا علي، فإن الله عز وجل قد عهد إلي أنه لا يحبك إلا مؤمن، ولا يبغضك إلا منافق
الشيخ الصدوق، الوفاة: 381، الكتاب، الامالي، ج: 1 ص: 197،چاپ اول، الناشر: تحقيق قسم الدراسات الاسلامية، مؤسسة البعثة،قم، 1417 ه. ق
على بن ابى طالب فرمود در اين ميان كه من و فاطمه و حسن و حسين نزد رسول خدا(صلي الله عليه وآله) بوديم آن حضرت بما رو كرد و گريست من گفتم چرا گريه كنيد يا رسول اللَّه؟ فرمود ميگريم براى آنچه با شما عمل مىشود، گفتم آن چه باشد يا رسول اللَّه؟ فرمود گريه كنم از ضربتى كه بر فرق تو زنند و از سيلى كه بر گونه فاطمه زنند و از نيزهاى كه بر ران حسن زنند و زهرى كه باو نوشانند و از قتل حسين(عليه السلام) فرمود همه اهل بيت گريستند؛ امير مؤمنان مي فرمايد: گفتم يا رسول اللَّه خدا ما را نيافريده جز براى بلا، فرمود مژده گير اى على كه خداى عز و جل با من عهد كرده كه جز مؤمن تو را دوست ندارد و جز منافق با تو دشمني نمي كند.
نقل گریه حضرت رسول اکرم بر امام حسین عليهما السلام از زبان امام صادق علیه السلام
حَدَّثَنَا أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا حَبِيبُ بْنُ الْحُسَيْنِ التَّغْلِبِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبَّادُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَمْرِو بْنِ ثَابِتٍ عَنْ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: كَانَ النَّبِيُّ فِي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ فَقَالَ لَهَا لَا يَدْخُلْ عَلَيَّ أَحَدٌ فَجَاءَ الْحُسَيْنُ ع وَ هُوَ طِفْلٌ فَمَا مَلَكَتْ مَعَهُ شَيْئاً حَتَّى دَخَلَ عَلَى النَّبِيِّ ص فَدَخَلَتْ أُمُّ سَلَمَةَ عَلَى أَثَرِهِ فَإِذَا الْحُسَيْنُ عَلَى صَدْرِهِ وَ إِذَا النَّبِيُّ ص يَبْكِي وَ إِذَا فِي يَدِهِ شَيْءٌ يُقَبِّلُهُ فَقَالَ النَّبِيُّ ص يَا أُمَّ سَلَمَةَ إِنَّ هَذَا جَبْرَئِيلُ يُخْبِرُنِي أَنَّ هَذَا مَقْتُولٌ وَ هَذِهِ التُّرْبَةُ الَّتِي يُقْتَلُ عَلَيْهَا فَضَعِيهِ عِنْدَكِ فَإِذَا صَارَتْ دَماً فَقَدْ قُتِلَ حَبِيبِي فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ يَا رَسُولَ اللَّهِ سَلِ اللَّهَ أَنْ يَدْفَعَ ذَلِكَ عَنْهُ قَالَ قَدْ فَعَلْتُ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيَّ أَنَّ لَهُ دَرَجَةً لَا يَنَالُهَا أَحَدٌ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ وَ أَنَّ لَهُ شِيعَةً يَشْفَعُونَ فَيُشَفَّعُونَ وَ أَنَّ الْمَهْدِيَّ مِنْ وُلْدِهِ فَطُوبَى لِمَنْ كَانَ مِنْ أَوْلِيَاءِ الْحُسَيْنِ وَ شِيعَتِهِ هُمْ وَ اللَّهِ الْفَائِزُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ
الشيخ الصدوق، الوفاة: 381، الكتاب، الامالي، ج: 1 ص:329، تحقيق: الشيخ احمد الماحوزی، الناشر:موسسة الصادق للطباعة والنشر
امام صادق علیه السلام فرمود: پيغمبر در خانه ام سلمه بود و باو سفارش كرد كسى نزد او نيايد امام حسين عليه السلام كه در آن زمان خردسال بود، آمد و نتوانست مانع او شود و وي بر پيامبر وارد شد؛ حضرت ام سلمه دنبالش رفت؛ حسين روى سينه پيغمبر بود و پيغمبر گريه ميكرد و چيزى را در دست خود زير و رو ميكرد پيغمبر فرمود اى ام سلمه اين جبرئيل است كه به من خبر مي دهد كه حسين كشته مىشود و اين خاكى است كه روى آن كشته شود آن را نزد خود نگهدار و وقتي خون شد حبيبم [حسين] كشته شده است، ام سلمه عرضه داشت يا رسول اللَّه از خدا بخواه كه اين مساله را از او دفع كند، فرمود خواستم و خدا فرمود او را درجهاى باشد كه احدى از مخلوقات بدان نرسيده و او را شيعيانى است كه شفاعت كنند و پذيرفته شود و به راستى مهدى از فرزندان او است خوشا بر كسى كه از دوستداران حسين باشد و همانا شيعيانش روز قيامت كاميابند.
نقل گریه حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه و آله از زبان حضرت ام سلمة سلام الله عليها
وروى سماك، عن ابن مخارق، عن أم سلمة رضي الله عنها قالت: بينا رسول الله صلى الله عليه وآله ذات يوم جالس والحسين عليه السلام جالس في حجره، إذ هملت عيناه بالدموع، فقلت له: يا رسول الله، ما لي أراك تبكي، جعلت فداك؟! فقال: جاءني جبرئيل عليه السلام فعزاني بابني الحسين، وأخبرني أن طائفة من أمتي تقتله، لا أنالهم الله شفاعتي
مفيد، محمد بن محمد،الوفاة: 413 ق، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج:2، ص:130، تحقيق: مؤسسة آل البيت عليهم السلام، چاپ اول، الناشر: كنگره شيخ مفيد 1413 ق
سماك از ام سلمة رضى اللَّه عنها روايت كند كه گفت: روزى رسول خدا(صلي الله عليه وآله) نشسته بود و حسين عليه السّلام نيز در دامانش بود بناگاه اشك از ديدگانش سرازير شد، من عرض كردم: اى رسول خدا قربانت شوم چرا اشك ميريزيد؟ فرمود: جبرئيل نزد من آمد و براي فرزندم حسين به من تسليت گفت و به من خبر داد كه گروهى از امت من او را مي كشند، خداوند شفاعت مرا نصيب شان نگرداند.
گریه حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه و آله بر امام حسین عليه السلام به نقل صفیة دختر عبدالمطلب
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحُسَيْنِ الْمَعْرُوفُ بِأَبِي عَلِيِّ بْنِ عَبْدَوَيْهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ السُّكَّرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا الْجَوْهَرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ بَكَّارٍ قَالَ حَدَّثَنِي الْحُسَيْنُ بْنُ يَزِيدَ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ الْحُسَيْنِ ع عَنْ أَسْمَاءَ بِنْتِ أَبِي بَكْرٍ عَنْ صَفِيَّةَ بِنْتِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ قَالَت: لَمَّا سَقَطَ الْحُسَيْنُ ع مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ فَدَفَعْتُهُ إِلَى النَّبِيِّ ص فَوَضَعَ النَّبِيُّ لِسَانَهُ فِي فِيهِ [فَمِهِ] وَ أَقْبَلَ الْحُسَيْنُ عَلَى لِسَانِ رَسُولِ اللَّهِ يَمُصُّهُ قَالَتْ وَ مَا كُنْتُ أَحْسَبُ رَسُولَ اللَّهِ يَغْذُوهُ إِلَّا لَبَناً أَوْ عَسَلًا...ِ فَقَبَّلَ النَّبِيُّ بَيْنَ عَيْنَيْهِ ثُمَّ دَفَعَهُ إِلَيَّ وَ هُوَ يَبْكِي وَ يَقُولُ لَعَنَ اللَّهُ قَوْماً هُمْ قَاتِلُوكَ يَا بُنَيَّ يَقُولُهَا ثَلَاثاً قَالَتْ فَقُلْتُ فِدَاكَ أَبِي وَ أُمِّي وَ مَنْ يَقْتُلُهُ قَالَ بَقِيَّةُ الْفِئَةِ الْبَاغِيَةِ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ.
الشيخ الصدوق، الوفاة: 381، الكتاب، الامالي، ج: 1 ص:320، تحقيق: الشيخ احمد الماحوزی، الناشر:موسسة الصادق للطباعة والنشر
صفیه [عمه پيامبر صلي الله عليه وآله] می گوید: چون حسين متولد شد او را به پيغمبر(صلي الله عليه وآله) دادم پيغمبر زبان خود در دهانش نهاد و حسين شروع بمكيدن كرد و من فهميدم كه گويا رسول خدا شير و عسل باو مي خوراند... پيغمبر ميان دو چشمش را بوسيد و او را به من داد در حالي كه مي گريست و سه بار فرمود خدا لعنت كند مردمى را كه تو را مي كشند عرض كردم پدر و مادرم فداي شما چه كسى او را مي كشد؟ فرمود بقيه گروه گمراه از بنى اميه.
گریه حضرت امیر المومنین علیه السلام بر امام حسین علیه السلام
روایات نقل شده در باب گریه حضرت امیر المومنین علیه السلام در قبل و بعد از شهادت امام حسين عليه السلام، گرچه نسبت به روایات نقل شده از حضرت پیامبر اکرم صلوات الله علیه کمتر می باشد، ولی مشتمل بر تعابیری است که نشان از حزن شدید حضرت امیر المومنین علیه السلام نسبت به مصیبت وارد شده بر ابا عبدالله علیه السلام، می باشد. در اين مجال به ذكر روايات آن حضرت مي پردازيم.
گریه بر امام حسین علیه السلام قبل از شهادت:
حدثنا محمد بن أحمد السناني(رضي الله عنه)، قال: حدثنا أحمد بن يحيى بن زكريا القطان، قال: حدثنا بكر بن عبد الله بن حبيب، قال: حدثنا تميم بن بهلول، قال: حدثنا علي بن عاصم، عن الحسين بن عبد الرحمن، عن مجاهد، عن ابن عباس، قال: كنت مع أمير المؤمنين(عليه السلام) في خروجه إلى صفين، فلما نزل بنينوى وهو شط الفرات، قال بأعلى صوته: يا بن عباس، أتعرف هذا الموضع؟ فقلت له: ما أعرفه، يا أمير المؤمنين. فقال علي(عليه السلام): لو عرفته كمعرفتي لم تكن تجوزه حتى تبكي كبكائي. قال: فبكى طويلا حتى اخضلت لحيته وسالت الدموع على صدره، وبكينا معا، وهو يقول: أوه أوه، مالي ولآل أبي سفيان، مالي ولآل حرب، حزب الشيطان، وأولياء الكفر، صبرا - يا أبا عبد الله - فقد لقي أبوك مثل الذي تلقى منهم. ثم دعا بماء فتوضأ وضوءه للصلاة وصلى ما شاء الله أن يصلي، ثم ذكر نحو كلامه الاول، إلا أنه نعس عند انقضاء صلاته وكلامه ساعة، ثم انتبه فقال: يا ابن عباس. فقلت: ها أنا ذا. فقال: ألا أحدثك بما رأيت في منامي آنفا عند رقدتي؟ فقلت: نامت عيناك ورأيت خيرا، يا أمير المؤمنين. قال: رأيت كأني برجال قد نزلوا من السماء معهم أعلام بيض، قد تقلدوا سيوفهم، وهي بيض تلمع، وقد خطوا حول هذه الارض خطة، ثم رأيت كأن هذه النخيل قد ضربت بأغصانها الارض تضطرب بدم عبيط، وكأني بالحسين سخلي وفرخي ومضغتي ومخي قد غرق فيه، يستغيث فلا يغاث، وكأن الرجال البيض قد نزلوا من السماء ينادونه ويقولون: صبرا آل الرسول، فإنكم تقتلون على أيدي شرار الناس، وهذه الجنة - يا أبا عبد الله - إليك مشتاقة. ثم يعزونني ويقولون: يا أبا الحسن، أبشر، فقد أقر الله به عينك يوم القيامة، يوم يقوم الناس لرب العالمين، ثم انتبهت هكذا. والذي نفس علي بيده، لقد حدثني الصادق المصدق أبو القاسم(صلى الله عليه وآله) أني سأراها في خروجي إلى أهل البغي علينا، وهذه أرض كرب وبلاء، يدفن فيها الحسين وسبعة عشر رجلا من ولدي وولد فاطمة، وأنها لفي السماوات معروفة، تذكر أرض كرب وبلاء كما تذكر بقعة الحرمين وبقعة بيت المقدس....
الشيخ الصدوق، الوفاة: 381،الكتاب، الامالي، ج: 1 ص: 694- 695،چاپ اول، الناشر: تحقيق قسم الدراسات الاسلامية، مؤسسة البعثة،قم، 1417 ه. ق
ابن عباس مي گويد زماني كه امير مؤمنان عليه السلام به سمت منطقه صفين حركت مي كردند، به همراه ايشان بودم؛ وقتي به نينوا در كنار فرات رسيد با صداي بلند فرياد زد اى پسر عباس اينجا را ميشناسى؟ عرضه داشتم خير اي امير المؤمنين، فرمود اگر همانند من اينجا مي شناختى از آن عبور نمي كردي مگر اينكه مثل من مي گريستي و آنقدر گريست كه محاسن مباركش خيس شد و اشك بر سينهاش روان شد و با هم گريه كرديم و مي فرمود واى واى مرا با آل ابو سفيان چه كار؟!، با آل حرب چه كار؟! آنان حزب شيطان و اولياي كفر هستند؛ صبر كن اى ابا عبد اللَّه كه پدرت همانند آنچه [ظلم و ستم] را تو از آنها خواهي ديد، از آنها ديده است. سپس آن حضرت درخواست آب نمود براي نماز وضو گرفت و بسيار نماز خواند سپس سخن خود را باز گفت و بعد از نماز و گفتارش به خواب رفت سپس بيدار شد و گفت يا ابن عباس گفتم بلي، فرمود خوابى كه اكنون ديدم برايت بگويم گفتم خير است ان شاء اللَّه گفت در خواب ديدم گويا مردانى با پرچمهاى سفيد و شمشيرهاى درخشان بكمر از آسمان فرود آمدند و گرد اين زمين خطى كشيدند و ديدم گويا اين نخلها شاخههاى خود را با خون تازه بر زمين زدند و ديدم گويا حسين فرزند و جگر گوشهام در آن غرق است و فرياد ميزند و كسى به فريادش نمي رسد و آن مردان آسمانى ميگويند صبر كنيد اى آل رسول شما به دست بدترين مردم كشته مي شويد؛ اى حسين بهشت مشتاق تو مي باشد و سپس آن مردان به من تسليت گفته و فرمودند اى أبو الحسن بر تو مژده باد كه حسين در روز قيامت مايه چشم روشني توست. سپس با اين حال بيدار شدم.
به حق آنكه جانم به دست اوست پيامبر راستگو و تصديق شده به من گفت كه من آن سرزمين [كربلا] را هنگامي كه براي مقابله با شورشيان [معاويه و لشكريانش]، خارج مي شوم، خواهم ديد، اين زمين كرب و بلا است كه حسين با هفده مرد از فرزندان من و فاطمه در آن بخاك مي روند و آن در آسمانها معروف است و بنام زمين كرب و بلا شناخته شده است چنانچه زمين حرمين(مكه و مدينه) و زمين بيت المقدس ياد شوند...
عبور امير مؤمنان علیه السلام از کربلا:
وَ عَنْ محمد بن عيسی، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ قَالَ: مَرَّ عَلِيٌّ بِكَرْبَلَاءَ فِي اثْنَيْنِ مِنْ أَصْحَابِهِ. قَالَ: فَلَمَّا مَرَّ بِهَا تَرَقْرَقَتْ عَيْنَاهُ لِلْبُكَاءِ، ثُمَّ قَالَ: هَذَا مُنَاخُ رِكَابِهِمْ، وَ هَذَا مُلْقَى رِحَالِهِمْ، وَ هَاهُنَا تُهَرَاقُ دِمَاؤُهُمْ، طُوبَى لَكَ مِنْ تُرْبَةٍ عَلَيْكَ تُهَرَاقُ دِمَاءُ الْأَحِبَّةِ
عبد الله بن جعفر حميرى، الوفاة: نيمه دوم قرن 3 ه ق، قرب الإسناد(ط- الحديثة) ج: 1 ص: 26،تحقيق: گروه پژوهش در مؤسسه آل البيت عليهم السلام، چاپ اول، الناشر: مؤسسه آل البيت عليهم السلام 1413 ه ق
وقتى حضرت امير با دو نفر از ياران خود از كربلا عبور كرد چشمان مباركش پر از اشك شد و فرمود: اينجا محل پياده شدن ايشان است. اينجا محل اثاث و خيمهگاه آنان ميباشد، اينجا خونشان ريخته خواهد شد، خوشا به حال تو خاكى كه خونهاى محبوبها روى تو ريخته خواهد شد
گریه حضرت علی علیه السلام و ابن عباس بر امام حسین علیه السلام:
لقد دخلت على علي عليه السلام بذي قار، فأخرج إلي صحيفة وقال لي: يا بن عباس، هذه صحيفة أملاها علي رسول الله صلى الله عليه وآله وخطي بيدي. فقلت: يا أمير المؤمنين، إقرأها علي فقرأها، فإذا فيها كل شئ كان منذ قبض رسول الله صلى الله عليه وآله إلى مقتل الحسين عليه السلام وكيف يقتل ومن يقتله ومن ينصره ومن يستشهد معه. فبكى بكاء شديدا وأبكاني فكان فيما قرأه علي: كيف يصنع به وكيف يستشهد فاطمة وكيف يستشهد الحسن ابنه وكيف تغدر به الأمة. فلما أن قرأ كيف يقتل الحسين ومن يقتله أكثر البكاء، ثم أدرج الصحيفة وقد بقي ما يكون إلى يوم القيامة
سليم بن قيس الهلالي، الوفاة: اواخر سال ۷۶ هجری،كتاب سليم بن قيس الهلالي ج: 1 ص: 435، تحقيق: محمد باقر الانصاري الزنجاني، چاپ اول، الناشر: نشر الهادي، قم، ايران 1420 هـ ق، 1378 هـ ش
ابن عباس گفت: روزى در ذى قار خدمت امير المؤمنين عليه السّلام وارد شدم. حضرت كتابى را برايم بيرون آورد و فرمود: اى ابن عباس، اين كتابى است كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بر من املا فرموده و دست خطّ خودم است.
عرض كردم: يا امير المؤمنين، آن را برايم بخوان. حضرت آن را خواند و در آن بود همه آنچه از زمان رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله تا زمان شهادت امام حسين عليه السّلام اتفاق افتاده و اينكه چگونه كشته مىشود و چه كسى او را مىكشد و چه كسى او را يارى مىكند و چه كسانى همراه او شهيد مىشوند. آن حضرت بشدت گريه كرد و مرا به گريه در آورد.
از جمله آنچه برايم خواند اين بود كه با خود آن حضرت چه مىكنند، و چگونه حضرت زهرا عليها السّلام شهيد مىشود، و چگونه پسرش امام حسن عليه السّلام به شهادت مىرسد و چگونه امت به او غدر و حيله مىكنند. وقتى كيفيت قتل امام حسين عليه السّلام را خواند بسيار گريست، و سپس آن كتاب را بست، و بقيه آنچه تا روز قيامت واقع مىشود باقى ماند
گریه حضرت زهرا سلام الله عليها بر امام حسین علیه السلام
روایات نقل شده در اين زمينه از حضرت زهرا علیها السلام نیز، منحصر به گریه آن حضرت نمی باشد بلکه در بعضی از این روایات، تعابیر سوزناک تری مانند «شهقه» به کار رفته است که دلالت بر فریاد زدن حضرت زهرا در حین گریه می کند، و نیز بعضی از روایات دلالت بر نوحه سرایی آن بزرگوار می کند، که به روشنی و صراحت در روایت نقل شده است.
شهقه وگریه شدید حضرت زهرا سلام الله علیها:
حدَّثني محمّد بن عبدالله بن جعفر الحميريُّ، عن أبيه، عن عليِّ بن محمّد بن سالم، عن محمّد بن خالد، عن عبدالله بن حمّاد البصريّ، عن عبدالله بن عبدالرَّحمن الأصمّ قال: حدَّثنا الهَيْثم بن واقِد، عن عبدالملك بن مُقَرِّن، عن أبي عبدالله عليهالسلام « قال: إذا زرتم أبا عبدالله عليهالسلام فألزموا الصَّمْت إلاّ مِن خير، وإنْ ملائكة اللَّيل والنَّهار من الحفظة تحضر الملائكة الّذين بالحائر، فتصافحهم فلا يجيبونهم مِن شدَّة البُكاء فينتظرونهم حتّى تزول الشَّمس وحتّى ينوّر الفجر، ثمَّ يكلّمونهم ويسألونهم عن أشياء مِن أمر السّماء، فأمّا ما بين هذين الوقتين فإنّهم لا ينطقون، ولا يفترون عن البُكاء والدُّعاء، ولا يشغلونهم في هذين الوقتين عن أصحابهم، فإنّما شغلهم بكم إذا نطقتم.
قلت: جُعِلتُ فِداك وما الّذي يسألونهم عنه وأيّهم يسأل صاحبه؛ الحفظة أو أهل الحائر؟ قال: أهل الحائر يسألون الحفظة، لأنَّ أهل الحائر مِن الملائكة لا يَبرحون، والحفظة تنزل وتصعد، قلت: فما ترَى يسألونهم عنه؟ قال: إنّهم يمرُّون إذا عرجوا بإسماعيل صاحب الهَواء، فربّما وافقوا النَّبيَّ صلىاللهعليهوآلهوسلم وعنده فاطمة والحسن والحسين والأئمّة مَن مضى منهم فيسألونهم عن أشياء، وعمّن حضر منكم الحائر، ويقولون: بَشّروهم بدعائكم، فتقول الحفظة: كيف نُبشِّرُهم وهم لا يَسمعون كلامنا؟ فيقولون لهم: باركوا عليهم وادعوا لهم عنّا فهي البشارة منّا، فإذا انصرفوا فحُفّوهم بأجْنِحَتكم حتّى يحسّوا مكانكم وإنّا نستودِعهم الَّذي لا تضيع ودائعه؛
ولو يعلمون ما في زيارته من الخير ويعلم ذلك النّاس لاقتتلوا على زيارته بالسّيوف، ولباعوا أموالهم في إتيانه، وأنَّ فاطمة عليهاالسلام إذا نَظرتْ إليهم ومعها ألفُ نبيٍّ وألفُ صِدِّيقٍ وألف شهيدٍ مِن الكَرُوبيّين ألف ألف يُسعدونها عَلى البُكاء، وإنّها لتشهق شَهْقَة فلا يبقى في السّماوات ملك إلاّ بكى رحمةً لصوتها، وما تسكن حتّى يأتيها النَّبيُّ صلىاللهعليهوآلهوسلم فيقول: يابُنَيّة قد أبكيتِ أهل السَّماوات وشَغَلْتِهم عن التَّسبيح والتَّقديس فكُفّي حتّى يقدّسوا، فإنَّ الله بالغٌ أمره، وإنّها لتنظر إلى مَن حضر منكم فتسأل الله لهم مِن كلِّ خير، ولا تزهدوا في إتيانه! فإنَّ الخير في إتيانه أكثر مِن أن يُحصى ».
جعفر بن محمد بن قولويه، الوفاة: 368،کامل الزيارات: ج:1ص: 91،تحقيق: بهراد الجعفري،الناشر:مكتبة الصدوق
وقتى به زيارت حضرت ابا عبد اللَّه عليه السّلام رفتيد در آنجا سكوت اختيار كرده و كلامى نگوئيد مگر سخن نيك و خير، زيرا فرشتگان شب و روز كه از نگهبانان و حافظين هستند نزد فرشتگانى كه در حائر حسينى مىباشند آمده و با ايشان مصافحه كرده ولى ايشان از شدّت گريه و ناراحتى كه دارند جواب آنها را نداده بناچار آنها صبر مىكنند تا ظهر فردا برسد و صبح طلوع نمايد سپس آنان با ايشان سخن گفته و راجع به امور آسمانى سؤالاتى را مطرح مىنمايند ولى بين اين دو
وقت(صبح و ظهر) ابدا صحبت نكرده و از گريستن و دعاء نمودن كوتاهى نمىكنند و در اين دو وقت آن فرشتگان نيز ايشان را از يارانشان منصرف و مشغول نمىكنند تنها وقتى شما سخن گفته و تكلم مىنمائيد ايشان مشغول و منصرف مىگردند. راوى مىگويد: محضر امام عليه السّلام عرض كردم: فدايت شوم، چه چيزى را سؤال مىكنند و كداميك از ديگرى مىپرسد آيا فرشتگان نگهبان و حافظ از فرشتگان حائر سؤال مىكنند يا بالعكس؟ حضرت فرمودند:
فرشتگان اهل حائر از حافظين و نگهبانان مىپرسند، زيرا فرشتگان حائر از آنجا دور نشده و به جايى ديگر نمىروند ولى حافظين، و نگهبانان به زمين نزول كرده و از آن به آسمان صعود مىكنند عرض كردم: نظر شما راجع به سؤال آنها چه بوده و مىفرمائيد از چه چيز سؤال مىكنند؟ حضرت فرمودند: حافظين وقتى به آسمان عروج مىكنند عبورشان به اسماعيل يعنى صاحب هواء مىافتد و بسا با نبى اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم ملاقات كرده در حالى كه نزد آن جناب حضرات فاطمه و حسن و حسين و ائمه عليهم السّلام(مقصود حضرات ائمّه ماضى بوده نه امام حاضر عليه السّلام) حضور دارند پس فرشتگان از ايشان راجع به اشيائى چند و در باره آنان كه از شما در حائر حاضر مىشوند سؤالاتى مىكنند؟
حضرات معصومين عليهم السّلام در پاسخ سؤالاتشان مىفرمايند:
زائرين را بشارت دهيد و به دعائى كه براى ايشان مىنمائيد مژده دهيد.
فرشتگان حافظ عرض مىكنند: چگونه به ايشان بشارت دهيم در حالى كه صداى ما را نمىشنوند؟
حضرات معصومين عليهم السّلام به ايشان مىفرمايند: براى ايشان دعاء كنيد كه بركات حقتعالى بر ايشان مداوم باشد و نيز از جانب ما ايشان را دعاء نمايند و اين خود بشارتى است از ما به ايشان و وقتى از زيارت برگشتند با بالهايتان ايشان را نوازش كنيد، بطورى كه شما را حسّ و درك نمايند و ما ايشان را به امانت نزد شما مىسپاريم و اميد است كه اين ودائع ضايع و تباه نشوند. و اگر خير و بركتى كه در زيارت آن جناب است مردم مىدانستند قطعا و به طور حتم در نائل شدن به زيارت آن حضرت با شمشير با يك ديگر به مقاتله پرداخته و مالهاى خود را فروخته و به زيارت آن جناب مىرفتند.
و حضرت فاطمه عليها السّلام هر گاه به ايشان(زائرين) نظر نمايند در حالى كه با وى هزار پيغمبر و هزار صدّيق و هزار شهيد از كروبين مىباشند هزار هزار(يك ميليون) نفر آن حضرت را بر گريستن يارى و همراهى مىكنند و آن حضرت چنان فرياد مىزنند كه هيچ فرشتهاى در آسمانها باقى نمىماند مگر آنكه از صداى ايشان بگريه مىافتد، و آن حضرت آرام نمىگيرند تا وقتى كه پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم به نزد ايشان آمده و مىفرمايند: دخترم، اهل آسمانها را به گريه انداختى و ايشان را از تسبيح و تقديس حق تعالى بازداشتى، پس خوددارى كن تا ايشان به تقديس حقّ بپردازند چه آنكه امر و فرمان خدا بر همه چيز نافذ و روان مىباشد. سپس امام عليه السّلام فرمودند: حضرت فاطمه عليها السّلام به كسانى كه از شما به زيارت سيّد الشّهداء روند نظر فرموده و از خداوند منّان براى ايشان هر خير و خوبى را مسألت مىنمايند، مبادا در رفتن، به زيارت آن جناب بىرغبت باشيد چه آنكه خيرى كه در زيارت آن حضرت است بيشتر از آنست كه بتوان احصاء و شمارش نمود
نوحه سرایی حضرت زهرا سلام الله عليها در عزای امام حسین علیه السلام:
أمالي المفيد النيسابوري أن زرة النائحة رأت فاطمة عليها السلام فيما يرى النائم أنها وقفت على قبر الحسين تبكي وأمرتها أن تنشد:
أيها العينان فيضا واستهلا لا تغيظا
وابكيا بالطف ميتا ترك الصدر رضيضا
لم أمرضه قتيلا لا ولا كان مريضا
ابن شهر آشوب،الوفاة: 588 ه، مناقب آل أبي طالب، ج 3 ص 220 ،تحقيق: لجنة من أساتذه النجف الاشرف، الناشر: المطبعة الحيدرية
شیخ جلیل محمّدبن شهر آشوب از(امالى) مفید نیشابورى نقل فرموده که(زره نوحه خوان) در خواب دید حضرت فاطمه علیهاالسّلام را که بر سر قبر حسین علیه السّلام است و او را فرمان داد که حسین علیه السّلام را بدین اشعار مرثیه کن:
اي دو چشمان واي دوديده من اشك بسيار از چشم و ديده اشكبار بريزيد، زياد گريه كنيد، و باشك كم اكتفا نكنيد، و گريه كنيد بر آن شهيدي كه در زمين كربلا افتاده و سينه اش زير سم اسبها شكسته شده است مريض نبود و از دار دنيا رفته است يعني نه مريض ااز دنيا رفت بلكه او را كشتند.
نقل گریه حضرت زهرا بر امام حسين علیهما السلام از زبان امام صادق علیه السلام:
حدَّثني محمّد بن عبدالله، عن أبيه، عن عليِّ بن محمّد بن سالم، عن محمّد بن خالد، عن عبدالله بن حمّاد البَصريِّ، عن عبدالله بن عبدالرَّحمن الأصمّ، عن عبدالله بن مُشكانَ، عن أبي بصير « قال: كنت عند أبي عبدالله عليهالسلام [و] اُحدِّثه، فدخل عليه ابنُه فقال له: مَرْحباً، وضَمَه وقَبَّله، وقال: حَقَر اللهُ مَن حَقّركم، وانتقم مِمَّن وَتَركم، وخَذَلَ الله مَن خَذلكم، ولعن الله مَن قتلكم، وكان اللهُ لكم وليّاً وحافظاً وناصراً، فقد طال بُكاء النِّساء وبُكاء الأنبياء والصِّدّيقين والشّهداء وملائكة السَّماء، ثمَّ بكى وقال: يا أبا بصير إذا نظرتُ إلى وُلْدِ الحسين أتاني ما لا أملكه بما اُتي إلى أبيهم وإليهم، يا أبا بصير إنّ فاطمة عليهاالسلام لتبكيه وتشهق، فتَزْفِر جهنَّم زَفْرَة لولا أنَّ الخَزَنة يسمعون بُكاءَها وقد استَعدُّوا لذلك مَخافة أنْ يخرج منها عُنُق أو يَشْرَر دُخانها فيحرق أهل الأرض فيَكْبَحونها ما دامَتْ باكية، ويزجُرونها ويستوثِقون من أبوابها مَخافةً على أهل الأرض، فلا تَسْكنْ حتّى يسكن صوتُ فاطمة عليهاالسلام.
وإنّ البِحار تَكاد أنْ تَنْفَتِق فيدخل بعضها على بعض، وما منها قَطرةٌ إلاّ بها ملكٌ مُوَكّل، فإذا سمع الملك صوتَها أطفأ نارها بأجْنِحَته، وحبس بعضها على بعض مخافةً على الدُّنيا وما فيها ومَن على الأرض، فلا تزال الملائكة مُشفِقين يبكون لبكائِها، ويدعون الله ويتضرَّعون إليه، ويتضرَّع أهلُ العرش ومَن حَوله؛
وترتفع أصواتٌ مِن الملائكة بالتَّقديس للهِ مَخافةً على أهل الأرض، ولو أنّ صوتاً مِن أصواتهم يصل إلى الأرض لصَعِق أهلُ الأرض وتقطّعتِ الجبال وزَلزلتِ الأرض بأهلها.
قلت: جُعِلتُ فداك إنَّ هذا الأمر عظيم! قال: غَيرُه أعظمُ منه ما لم تسمعه، ثمّ قال لي: يا أبا بصير أما تحبُّ أن تكون فيمن يُسعد فاطمة عليهاالسلام؟ فبكيت حين قالها فما قدرت على النّطق، وما قدر(كذا) على كلامي من البكاء ، ثمَّ قام إلى المصلّى يدعو، فخرجت مِن عنده على تلك الحال، فما انتفعت بطعام وما جاءَني النَّوم، وأصبحت صائماً وَجِلاً حتّى أتيته، فلمّا رَأيته قد سكن سكنتُ، وحمدتُ الله حيث لم تُنزل بي عُقوبة »
ابو القاسم جعفر بن محمد بن بن جعفر بن موسى بن قولويه القمي، الوفاة: 367،كامل الزّيارات، ج: 1ص: 85، تحقيق: بهراد الجعفري، الناشر: مکتبة الصدوق
عبد اللَّه بن مسكان، از ابو بصير نقل كرده كه وى گفت:
محضر مبارك امام صادق عليه السّلام بوده و براى آن جناب سخن مىگفتم در اين هنگام يكى از فرزندان حضرت داخل شد. امام عليه السّلام به او فرمودند: بارك اللَّه و او را به سينه خود چسبانده و وى را بوسيده و فرمودند:
خدا ذليل كند كسانى را كه شما را ذليل كنند و انتقام كشد از آنان كه به شما ظلم كنند، و خوار كند افرادى را كه شما را خوار كنند، و لعنت كند اشخاصى را كه شما را مىكشند و خدا ولى و حافظ و ناصر شما باشد، زنان و انبياء و صديقين و شهداء و فرشتگان آسمان بسيار بر شما گريستند، سپس آن حضرت گريسته و فرمودند:
اى ابو بصير هر گاه به بچههاى حضرت حسين عليه السّلام مىنگرم به واسطه مصيبت و ظلمى كه به پدرشان و خودشان شده حالتى به من دست مىدهد كه قابل كنترل نيست.
اى ابو بصير: فاطمه عليها السّلام بر آن حضرت گريست و زجّه زده و به دنبال آن جهنّم فريادى كشيد و جيغى زد كه فرشتگان حافظ و نگهبان بر آن، صداى گريه دوزخ را شنيدند و سريع آماده شدند آن را كنترل كنند زيرا خوف آن بود كه از درون دوزخ آتش زبانه كشد يا دود آن بيرون رفته و اهل زمين را بسوزاند لذا تا مادامى كه دوزخ گريان و نالان است فرشتگان حافظ آن را مهار كرده و به جهت خوف و هراسى كه بر اهل زمين دارند آن را محافظت نموده و دربهاى آن را محكم بستهاند ولى در عين حال دوزخ ساكت و آرام نمىشود مگر صداى فاطمه عليها السّلام آرام گردد
اى ابو بصير درياها نزديك بود شكاف برداشته در نتيجه برخى در بعضى ديگر داخل شوند و قطرهاى از آب درياها نيست مگر آنكه فرشتهاى بر آن موكّل است، لذا هر گاه فرشته موكّل بانك دريا و خروش آن را بشنود با زدن بالش خروش و طغيان را خاموش و ساكت مىكند و آنها را حبس و نگاه داشته تا بر يك ديگر داخل و وارد شوند و اين نيست مگر بخاطر خوف و هراس بر دنيا و آنچه در آن و كسانى كه بر روى زمين مىباشند و پيوسته فرشتگان از روى شفقت و ترحّم به واسطه گريستن درياها مىگريند و خدا را خوانده و به جانبش تضرّع و زارى نموده و اهل عرش و اطراف آن نيز جملگى در تضرّع و ناله مىباشند. صداهاى فرشتگان بلند است كه به خاطر خوف و هراس بر اهل زمين همواره حق تعالى را تقديس و تنزيه مىنمايند و اگر احيانا صداى آنها به زمين برسد اهل زمين به فرياد آمده و كوهها قطعه قطعه شده و زمين اهلش را مىلرزاند.
ابو بصير مىگويد: محضر مبارك امام عليه السّلام عرضه داشتم: فدايت شوم اين امر بسيار عظيم و بزرگ است! حضرت فرمودند: از اين عظيمتر غير آن، يعنى خبرى كه نشنيدهاى مىباشد. سپس فرمودند: اى ابو بصير! دوست ندارى در زمره كسانى باشى كه حضرت فاطمه عليها السّلام را كمك مىكنند؟ ابو بصير مىگويد: وقتى امام عليه السّلام اين كلام را فرمودند بطورى كه گريه به من دست داد كه قادر بر سخن گفتن نبودم و چنان بغض گلويم را مىفشرد كه توانايى بر تكلّم نداشتم. سپس حضرت بپا خواسته و به نمازخانه تشريف برده و به خواندن دعا پرداختند. پس از مجلس حضرت با چنين حالى بر خاسته و بيرون آمدم پس نه طعام خوردم و نه خوابيدم و صبح روز بعد را با حالى ترسان روزه گرفته تا آنكه محضر مباركش دوباره مشرّف شدم پس وقتى آن جناب را ساكن و آرام ديدم من نيز آرام گرفتم و از اينكه عقوبت و بلائى بر من نازل نشده حق تعالى را حمد و ستايش نمودم
گریه حضرت زهرا علیها السلام هنگام ولادت امام حسین علیه السلام:
حدّثنا محمّد بن عليٍّ ماجيلويه رضياللهعنه قال: حدّثني عمّي محمّد بن أبي ـ القاسم، عن أحمد بن أبي عبد الله البرقيُّ قال: حدّثني محمّد بن عليٍّ القرشي قال: حدّثني أبو الربيع الزهرانيُّ قال: حدّثنا جرير عن ليث بن أبي سليم، عن مجاهد قال: قال ابن عبّاس: سمعت رسول الله صلىاللهعليهوآله يقول: إنَّ لله تبارك وتعالى ملكا يقال له: دردائيل كان له ستّة عشر ألف جناح ما بين الجناح إلى الجناح هواء والهواء كما بين السّماء إلى الأرض، فجعل يوماً يقول في نفسه: أفوق ربّنا جلَّ جلاله شيء؟ فعلم الله تبارك وتعالى ما قال فزاده أجنحة مثلها فصار له اثنان وثلاثون ألف جناح، ثمّ أوحى الله عزَّ وجلَّ إليه أنَّ طر، فطار مقدار خمسين عاماً فلم ينل رأس قائمة من قوام العرش، فلمّا علم الله عزَّ وجلَّ إتعابه أوحى إليه أيّها الملك عد إلى مكانك فأنا عظيم فوق كلِّ عظيم وليس فوقي شيء ولا أوصف بمكان فسلبه الله أجنحته ومقامه من صفوف الملائكة، فلمّا ولد الحسين بن عليّ عليهماالسلام وكان مولده عشية الخميس ليلة الجمعة أوحى الله عزَّ وجلَّ إلىمالك خازن النّار أنَّ أخمد النيران على أهلها لكرامة مولود ولد لمحمّد، وأوحى إلى رضوان خازن الجنان أنَّ زخرف الجنان وطيّبها لكرامة مولود ولد لمحمّد في دار الدُّنيا ، وأوحى الله تبارك وتعالى إلى حور العين تزّيّن وتزاورن لكرامة مولود ولد لمحمّد في دار الدُّنيا، وأوحى الله عزَّ وجلَّ إلى الملائكة أن قوموا صفوفاً بالتسبيح والتحميد والتمجيد والتكبير لكرامة مولود ولد لمحمّد في دار الدُّنيا، وأوحى الله تبارك وتعالى إلى جبرئيل عليهالسلام أن اهبط إلي نبيّي محمّد في ألف قبيل والقبيل ألف ألف من الملائكة على خيول بلق، مسرَّجة ملجّمة، عليها قباب الدُّرِّ والياقوت، ومعهم ملائكة يقال لهم: الرُّوحانيّون، بأيديهم أطباق من نور أن هنّئوا محمّداً بمولود، وأخبره يا جبرئيل أنّي قد سميته الحسين، وهنّئه وعزِّه وقل له: يا محمّد يقتله شرار أمّتك على شرار الدَّوابِّ، فويل للقاتل، وويل للسائق، وويل للقائد. قاتل الحسين أنا منه بريء وهو منّي بريء لأنّه لا يأتي يوم القيامة أحد إلّا وقاتل الحسين عليهالسلام أعظم جرما منه، قاتل الحسين يدخل النّار، يوم القيامة مع الّذين يزعمون أنَّ مع الله إلهاً آخر، والنار أشوق إلى قاتل الحسين ممّن أطاع الله إلى الجنّة.
قال: فبينا جبرئيل عليهالسلام يهبط من السّماء إلى الأرض إذ مرَّ بدردائيل فقال له دردائيل: يا جبرئيل ما هذه اللّيلة في السّماء هل قامت القيامة على أهل الدُّنيا؟ قال: لا ولكن ولد لمحمّد مولود في دار الدُّنيا وقد بعثني الله عزَّ وجلَّ إليه لاهنّئه بمولوده فقال الملك: يا جبرئيل بالذي خلقك وخلقني إذا هبطتَّ إلى محمّد فأقرئه منّي السلام وقل له: بحق هذا المولود عليك إلّا ما سألت ربّك أن يرضى عني فيرد عليّ أجنحتي ومقامي من صفوف الملائكة فهبط جبرئيل عليهالسلام على النبيِّ صلىاللهعليهوآله فهنّأه كما أمره الله عزَّ وجلَّ وعزَّاه فقال له النبيُّ صلىاللهعليهوآله: تقتله أمّتي؟ فقال له: نعم يا محمّد، فقال النبيّ صلىاللهعليهوآله: ما هؤلاء بأمّتي أنا بريء منهم، والله عزَّ وجلَّ بريء منهم، قال جبرئيل: وأنا بريء منهم يا محمّد، فدخل النبيُّ صلىاللهعليهوآله على فاطمة عليهاالسلام فهّنأها وعزَّاها فبكت فاطمة عليهاالسلام، وقالت: يا ليتني لم ألده، قاتل الحسين في النّار، فقال النبيُّ صلىاللهعليهوآله: وأنا أشهد بذلك يا فاطمة ولكنّه لا يقتل حتّى يكون منه إمام يكون منه الائمّة الهادية بعده، ثمّ قال عليهالسلام: والائمّة بعدي الهادي عليّ، والمهتدي الحسن، والناصر الحسين، والمنصور عليّ بن الحسين، والشافع محمّد بن عليٍّ، والنفاع جعفر بن محمّد، والامين موسى ابن جعفر، والرِّضا عليُّ بن موسى، والفعّال محمّد بن عليٍّ، والمؤتمن عليُّ بن محمّد، والعلام الحسن بن عليّ، ومن يصلي خلفه عيسى بن مريم عليهالسلام القائم عليهالسلام.
فسكتت فاطمة عليهاالسلام من البكاء ثمَّ أخبر جبرئيل عليهالسلام النبيِّ صلىاللهعليهوآله بقصّة الملك وما أصيب به، قال ابن عبّاس: فأخذ النبيُّ صلىاللهعليهوآله الحسين عليهالسلام وهو ملفوف في خرق من صوف فأشار به إلى السّماء، ثمّ قال: اللّهمّ بحقِّ هذا المولود عليك لا بل بحقك عليه وعلى جدِّه محمّد وإبراهيم وإسماعيل وإسحاق ويعقوب أنَّ كان للحسين بن عليٍّ ابن فاطمة عندك قدرٌ فارض عن دردائيل وردَّ عليه أحنجته ومقامه من صفوف الملائكة فاستجاب الله دعاءه وغفر للملك وردِّ عليه أحنجته وردِّه إلى صفوف الملائكة ] فالملك لا يعرف في الجنّة إلّا بأن يقال: هذا مولى الحسين بن عليٍّ وابن فاطمة بنت رسول الله صلىاللهعليهوآله.
الشيخ الصدوق،الوفاة381،كمال الدّين وتمام النّعمة، ج: 1 ص: 282، تحقيق: علي اكبر الغفاري، الناشر: مؤسسة النشر الإسلامي
ابن عباس گويد از رسول خدا شنيدم ميفرمود براى خداى تبارك و تعالى فرشته ايست كه دروئيل نام دارد شانزده هزار پر دارد كه ميان هر پرى تا پر ديگرى هوى است و هوى باندازه از آسمانست تا زمين يك روز پيش خود گفت آيا برتر از پروردگار ما جل جلاله چيزى هست؟ خدا گفته او را دانست و باندازهاى كه پر داشت باو پر و بال افزود و داراى سى و دو هزار بال گرديد سپس خداى عز و جل باو وحى كرد كه بپر مقدار پنجاه سال پريد و بسر يكى از ستونهاى عرش نرسيد، چون خدا دانست كه خسته شده باو وحى كرد اى ملك بجاى خود برگرد من بزرگم بالاتر هر بزرگم و برتر از من چيزى نيست و مكانى ندارم، خدا پرهاى او را گرفت مقام او را از صفوف ملائكه گرفت، چون حسين عليه السلام پسين پنجشنبه و شب جمعه بدنيا آمد خداى عز و جل بمالك خازن دوزخ وحى كرد دوزخ را خاموش كند بر اهل آن ببركت مولودى كه براى محمد(ص) متولد شده و برضوان خازن جنان وحى كرد بهشت را نگار ببندد و زينت كند و معطر سازد ببركت مولودى كه بمحمد در دار دنيا عطا كرده و خداى تبارك و تعالى بحوريان دستور داد زينت كنند و بديدن يك ديگر روند ببركت مولودى كه در دار دنيا بمحمد(ص) عطا شده و خداى عز و جل بملائكه وحى كرد با ذكر تسبيح و تحميد و تمجيد و تكبير صف بندند ببركت مولوى كه در دنيا بمحمد عطا شده و خداى تبارك و تعالى بجبرئيل وحى كرد كه با هزار فوج فرشته كه هر فوجى هزار هزار باشند سوار بر اسبهاى ابلق بازين و لجام كه بر آنها قباب در و ياقوت باشد بهمراه ملائكه روحانيون كه طبقهاى نور در دست دارند بزمين فرود شوند بمحمد مبارك گويند بدين مولود و باو فرمود اى جبرئيل من نامش را حسين گذاشتم به او هم تهنيت بگو و هم تعزيت بگو به او بگو اى محمد بدترين امت تو سوار بر بدترين مركوبها او را بكشند واى بر كشنده، واى بر جلودار، واى بر راننده كشند حسين من از او بيزارم و او از من بيزار است، زيرا روز قيامت هيچ كس در عرصه محشر نيامد مگر آنكه گناه كشنده حسين از او بيشتر باشد كشنده حسين در گروه مشركين بدوزخ رود و جهنم بكشنده حسين مشتاقتر است از اشتياق بندگان مطيع خدا ببهشت فرمود در اين ميان كه جبرئيل بآسمان دنيا فرود مىآيد بدردائيل گذر كرد. دردائيل باو گفت اى جبرئيل اين چه شبى است در آسمان آيا قيامت بر اهل دنيا بر پا شده فرمود نه ولى مولودى در دنيا بمحمد عطا شده و خدا مرا فرستاده كه باو مباركباد گويم آن فرشته بجبرئيل گفت بحق خدائى كه مرا و تو را آفريده چون بزمين رفتى سلام مرا بمحمد برسان و بگو تو را بحق اين مولود قسم ميدهم كه از پروردگارت عز و جل بخواهى از من راضى شود و پرها و مقام مرا در ميان صفوف ملائكه بمن باز دهد، جبرئيل بپيغمبر(ص) نازل شد چنانچه خدا دستور داده بود باو تهنيت گفت و تعزيت، پيغمبر(ص) فرمود، امتم او را ميكشند عرضكرد آرى اى محمد، پيغمبر فرمود آنها امت من نيستند، من از آنها بيزارم و خداى عز و جل از آنها بيزار است جبرئيل گفت منهم از آنها بيزارم اى محمد، پيغمبر نزد فاطمه(ع) آمد و او را تسليت داد و تعزيت گفت فاطمه گريست و گفت كاش او را نزائيده بودم كشنده حسين در دوزخ است پيغمبر فرمود اى فاطمه من بدان گواهم ولى اى فاطمه كشته نشود تا امامى از او بجا ماند كه امامان هدايتكننده بعد از او باشند و سپس فرمود امامان بعد از من: الهادى على، و المهتدى الحسن، و الناصر الحسين، و المقيور على بن الحسين، و الشفاع محمد بن على، و النفاع جعفر بن محمد، و الامين موسى بن جعفر و المؤتمن على بن موسى، و الامام محمد بن على، و الفعال على بن محمد، و العلام الحسن بن على، و كسى كه عيسى بن مريم پشت سرش نماز بخواند قائم عليه السلام، فاطمه از گريه خاموش شد، سپس جبرئيل داستان آن فرشته و گرفتارى او را به پيغمبر گزارش داد، ابن عباس گويد پيغمبر(ص) حسين را در ميان پارچه پشمى بدست گرفت و بطرف آسمان اشاره كرد و عرضكرد بار خدايا بحق اين مولود بر تو نه بلكه بحق تو بر او و بر جدش محمد و ابراهيم و اسماعيل و اسحق و يعقوب اگر براى حسين بن على(ع) زاده فاطمه پيش تو مقامى است از دردائيل راضى شو و پرها و مقام او را در صفوف ملائكه باو برگردان دعايش مستجاب شد و او را آمرزيد و پرهايش را داد او را بصفوف ملائكه برگردانيد آن فرشته در بهشت بآزاد كرده حسين بن على و زاده فاطمه دختر رسول خدا معروف است
عزای امام حسن علیه السلام برای امام حسین علیه السلام
در روایتی به نقل از شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه، حضرت امام حسن علیه السلام در لحظات پایانی عمر خویش، مصیبت وارده بر خویش را در مقابل مصیبت های وارده بر حضرت اباعبدالله ناچیز شمرده و با حالتی حزین و اندوهناک آنچه بر حضرت اباعبدالله علیه السلام واقع می شود را به آن حضرت بیان می فرمایند:
حدثنا أحمد بن هارون الفامي(رضي الله عنه)، قال: حدثنا محمد بن عبد الله بن جعفر بن جامع الحميري، قال: حدثنا أبي، عن أحمد بن محمد بن يحيى ، عن محمد بن سنان، عن المفضل بن عمر، عن الصادق جعفر بن محمد، عن أبيه، عن جده(عليهم السلام): أن الحسين بن علي بن أبي طالب(عليه السلام) دخل يوما إلى الحسن(عليه السلام)، فلما نظر إليه بكى، فقال له: ما يبكيك يا أبا عبد الله؟ قال: أبكى لما يصنع بك. فقال له الحسن(عليه السلام): إن الذي يؤتى إلي سم يدس إلي فاقتل به، ولكن لا يوم كيومك يا أبا عبد الله، يزدلف إليك ثلاثون ألف رجل، يدعون أنهم من يدعون إنهم من أمة جدنا محمد صلى الله عليه واله وسلم وينتحلون الاسلام فيجتمعون على قتلك وسفك دمك وإنتهاك حرمتك وسبى ذراريك ونسائك وإنتهاب ثقلك فعندها يحل الله ببنى امية اللعنة وتمطر السماء دما ورمادا ويبكى عليك كل شئ حتى الوحوش والحيتان في البحار
الشيخ الصدوق، الوفاة: 381، الامالي، ج: 1 ص: 177، چاپ اول، الناشر: تحقيق قسم الدراسات الاسلامية - مؤسسة البعثة –قم، 1417 ه. ق
امام صادق(ع) از پدران بزرگوار خويش روايت كرده است كه: روزى حسين بن على(ع) به منزل برادرش حسن(عليه السلام) وارد شد و چون نگاهش به برادر افتاد اشك از ديدگانش سرازير گرديد. حسن(ع) پرسيد: " چرا گريه ميكند؟ امام حسين ع فرمودند: " گريه ام از ظلم و ستم هايى است كه بر شما وارد ميشود. " حسن(عليه السلام)فرمود: " ظلمى كه بر من وارد خواهد شد، زهرى است كه در خفا و پنهانى به من مينوشانند و بدان وسيله مرا مسموم ميگردانند و به قتل ميرسانند، ولى " لا يوم كيومك يا ابا عبد الله " هيچ روزى را در عالم مانند روز شهادت تو نميتوان يافت. زيرا سى هزار نفر كه همه آنان ادعاى اسلام و پيروى از امت جد ما محمد(ص) را مينمايند، دورت را ميگيرند و براى كشتن و ريختن خون تو وهتك حرمت و اسير كردن زن و فرزندان و غارت كردن متاع تو آماده میشوند. در اين موقع است كه خداوند لعنت و نفرين خود را به بنى اميه متوجه ميگرداند و آسمان خون ميبارد و خاكستر مي پاشد و همه چيز حتى حيوانات وحشى در صحراها و ماهيان در درياها، در مصيبت تو خواهند گريست.
سفارش امام حسين عليه السلام به گريه براي خودشان
حدّثني محمّد بن الحسن، عن محمّد بن الحسن الصّفّار، عن أحمد بن محمّد بن عيسى، عن محمّد بن خالد البرقيِّ، عن أبان الأحمر، عن محمّد بن الحسين الخزَّاز، عن هارون بن خارجة، عن أبي عبدالله عليهالسلام... فقال: قال الحسين عليهالسلام: أنا قتيل العَبرَة، لا يذكرني مؤمن إلاّ بكى».
جعفر بن محمد بن قولويه، الوفاة: 367 کامل الزيارات، ج: 1ص 117، تحقيق: بهراد الجعفري، الناشر:مكتبة الصدوق
هارون بن خارجه، از امام صادق عليه السّلام نقل مي كند كه ايشان فرمود:... حضرت امام حسين عليه السّلام فرمودند: من كشته اشك هستم، هيچ مؤمنى مرا ياد نمىكند مگر آنكه مىگريد...
گریه امام سجاد علیه السلام بر حضرت اباعبدالله علیه السلام
از روایاتی که گریه وعزاداری امام سجاد علیه السلام را نقل کرده، به وضوح روشن می شود که نه تنها گریه وعزاداری، فرهنگی رايج نزد اهل بیت علیهم السلام بوده، بلکه اموری مانند استمرار گریه زیاد براي امام حسين عليه السلام، برگزاري مراسم عزا و اطعام و پوشيدن لباس مشكي در ایام عزاي آن حضرت نیز امری مستحب بوده؛ تمامي اين موارد از امام سجاد عليه السلام نقل شده است حتي ايشان به قدري براي پدر بزرگوارشان گريه كردند كه یکی از پنج نفری شمرده شده اند که در عالم زیاد گریه کرده اند.
پختن غذا براي مراسم عزاداري امام حسين توسط امام سجاد عليهما السلام:
وعن الحسن بن ظريف بن ناصح، عن أبيه، عن الحسين بن زيد، عن عمرو بن علي بن الحسين قال: لما قتل الحسين بن عليّ(عليه السلام) لبس نساء بني هاشم السواد والمسوح وكن لا يشتكين من حرّ ولا برد، وكان علي بن الحسين(عليه السلام) يعمل لهنّ الطعام للمأتم
الشيخ الحر العاملي،الوفاة:1104، وسائل الشيعة، تحقيق:مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، الناشر: مؤسسة آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث،قم
وقتى حسين بن على كشته شد زنان بنى هاشم لباس مشكى پوشيدند. از گرما و سرما شكايتى نداشتند. حضرت على بن الحسين عليه السلام بعلت اينكه آنان ماتم زده بودند براى ايشان غذا درست ميكرد.
امام سجاد علیه السلام از بکاؤون خمسة:
حدثنا محمد بن الحسن بن أحمد بن الوليد رضي الله عنه قال: حدثنا محمد ابن الحسن الصفار قال: حدثني العباس بن معروف، عن محمد بن سهل البحراني يرفعه إلى أبي عبد الله عليه السلام قال: البكاؤون خمسة: آدم، ويعقوب، ويوسف، وفاطمة بنت محمد، وعلي بن الحسين عليهم السلام. فأما آدم فبكى على الجنة حتى صار في خديه أمثال الأودية، وأما يعقوب فبكى على يوسف حتى ذهب بصره، وحتى قيل له: " تالله تفتؤ تذكر يوسف حتى تكون حرضا أو تكون من الهالكين " وأما يوسف فبكى على يعقوب حتى تأذى به أهل السجن فقالوا له: إما أن تبكي الليل وتسكت بالنهار، وإما أن تبكي النهار وتسكت بالليل، فصالحهم على واحد منهما، أما فاطمة فبكت على رسول الله صلى الله عليه وآله حتى تأذى بها أهل المدينة فقالوا لها: قد آذيتنا بكثرة بكائك، فكانت تخرج إلى المقابر - مقابر الشهداء - فتبكي حتى تقضي حاجتها ثم تنصرف، وأما علي ابن الحسين فبكى على الحسين عليه السلام عشرين سنة أو أربعين سنة ما وضع بين يديه طعام إلا بكى حتى قال له مولى له: جعلت فداك يا ابن رسول الله إني أخاف عليك أن تكون من الهالكين، قال: " إنما أشكو بثي وحزني إلى الله وأعلم من الله مالا تعلمون " إني ما أذكر مصرع بني فاطمة إلا خنقتني لذلك عبرة.
الشيخ الصدوق، الوفاة: 381، الخصال: ج: 1 ص: 272، تحقيق: علي أكبر الغفاري،الناشر: جماعة المدرسين في الحوزة العلمية 1403
امام صادق عليه السلام فرمودند:
پنج كس بسيار گريهكننده بودند حضرت آدم و يعقوب و يوسف و فاطمه زهرا دختر محمد و على بن الحسين(ع) آدم براى بهشت باندازهاى گريست كه رد اشك چون رودخانه بر گونهاش در افتاد، يعقوب باندازهاى بر يوسف خود گريست كه ديدهاش رفت تا آنكه باو گفتند بخدا هميشه در ياد يوسف خود هستى تا آب شوى يا هلاك شوى يوسف از دورى يعقوب گريست تا زندانيان در آزار افتادند و باو گفتند يا شب گريه كن روز آرام باش يا روز گريه كن و شب آرام باش با آنها ساخت كه در يكى از آنها بگريد، فاطمه زهراء براى رسول خدا گريست تا اهل مدينه در آزار افتادند و عرض كردند ما را از گريه خود آزار دادى، آن حضرت روزها از شهر بيرون ميرفت بگورستان شهيدان و تا ميخواست ميگريست و سپس بر مىگشت.
على بن الحسين بيست تا چهل سال بر پدرش حسين گريست، هيچ خوراكى جلوش نميگذاشتند جز آنكه مىگريست تا آزاد كردهاش عرض كرد آقا من مىترسم شما در شمار هالكان شمرده شوى، فرمود من از غم و اندوه خود بخدا شكوه ميكنم، من چيزى ميدانم كه شما نمىدانيد من هيچ گاه قتلگاه فرزندان فاطمه را بياد نمىآورم جز آنكه گريه گلويم را ميگيرد.
امام سجاد علیه السلام بیست سال بر امام حسین علیه السلام گریه کردند:
حدّثني أبي رحمهالله عن جماعة مشايخي، عن سعد بن عبدالله، عن محمّد بن الحسين بن أبي الخطّاب، عن أبي داود المُسترق ـ عن بعض أصحابنا ـ عن أبي عبدالله عليهالسلام « قال: بكى عليُّ بن الحسين على أبيه حسين بن عليٍّ صلوات الله عليهما عشرين سَنَة ـ أو أربعين سَنَة ـ، وما وضع بين يديه طعاماً إلاّ بكى على الحسين حتّى قال له مولى له: جُعلتُ فِداك يا ابن رَسول الله إنّي أخاف عليك أن تكون مِن الهالِكين، قال: « إنَّما أشْكُو بَثِّي وَحُزْني إلى اللهِ وأعْلمُ مِنَ اللهِ ما لا يَعْلَمُون »، إنّي لم أذكر مصرع بني فاطمة إلاّ خَنَقَتني العَبرة لذلك
جعفر بن محمد بن قولويه،الوفاة: 368، کامل الزيارات: ج:1ص: 114، تحقيق: بهراد الجعفري،الناشر:مكتبة الصدوق
حضرت على بن الحسين صلوات اللَّه عليهما مدت بيست يا چهل سال بر پدرشان گريستند و طعام و غذائى نبود كه در مقابل حضرت بگذارند مگر آنكه حضرتش بياد امام حسين عليه السّلام گريه مىكردند تا جايى كه غلام حضرت محضر مباركش عرض نمود: فدايت شوم اى پسر رسول خدا مىترسم كه شما هلاك شويد حضرت فرمودند: قالَ إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ. تنها درد دل و غم خود را با خدا گويم و از لطف و كرم بىاندازه او چيزى دانم كه شما نمىدانيد. سپس فرمودند: هيچ گاه محل كشته شدن فرزندان فاطمه عليها السّلام را بياد نمىآورم مگر آنكه حزن و غصه حلقوم من را مىفشارد
اندوه پایان ناپذیر امام سجاد علیه السلام بر پدر بزرگوارشان:
حدَّثني محمّد بن جعفر الرَّزَّاز، عن خاله محمّد بن الحسين بن أبي الخطّاب الزَّيّات، عن عليِّ بن أسباط، عن إسماعيلَ بن منصور ـ عن بعض أصحابنا ـ « قال: أشرف مولى لعليِّ بن الحسين عليهماالسلام وهو في سقيفة له ساجدٌ يبكي، فقال له: يا مولاي يا عليَّ بن الحسين أما آنَ لِحُزنك أن ينقضي؟ فرفع رأسَه إليه وقال: ويلك ـ أو ثَكَلَتكَ اُمُّك ـ [والله] لقد شكى يعقوبُ إلى رَبّه في أقلّ ممّا رأيت حتّى قال: « يا أسَفى عَلى يُوسُفَ[٤]»، إنّه فَقَدَ ابْناً واحِداً، وأنا رَأيت أبي وجماعة أهل بيتي يُذبَّحون حَولي، قال: وكان عليُّ بن الحسين عليهماالسلام يميل إلى ولد عقيل، فقيل له: ما بالك تميل إلى بني عَمّك هؤلاء دون آل جعفر؟ فقال: إنّي أذكر يومهم مع أبي عبدالله الحسين بن عليٍّ عليهماالسلام فأرقّ لهم »
جعفر بن محمد بن قولويه،الوفاة: 368،کامل الزيارات: ج:1ص: 115، تحقيق: بهراد الجعفري،،الناشر:مكتبة الصدوق
غلام على بن الحسين عليهما السّلام به صفّه سر پوشيدهاى كه تعلّق به امام سجّاد عليه السّلام داشت و آن جناب در آنجا پيوسته در حال سجود و گريه بودند نزديك شد و به حضرت عرض نمود: اى آقاى من، اى على بن الحسين آيا وقت تمام شدن حزن و غصّه شما هنوز نرسيده؟حضرت سر مبارك از زمين برداشته و متوجّه او شده و فرمودند:
واى بر تو يا فرمودند: مادرت به عزايت بنشيند به خدا قسم حضرت يعقوب در حادثهاى بس كمتر و واقعهاى ناچيزتر از آنچه من ديدم شكايت به پروردگار نمود و اظهار كرد: يا أَسَفى عَلى يُوسُفَ(وا اسفا بر فراق يوسفم).
با اينكه ايشان تنها يك فرزندش را از دست داده بود ولى من ديدم كه پدرم و جماعتى از اهل بيت من را در دور من سر بريدند راوى گفت: حضرت على بن الحسين عليهما السّلام به فرزندان عقيل ميل و توجّه خاصّى داشتند. به حضرت عرض شد: چه طور به اين بنى اعمامتان(اولاد عقيل) توجّه و تمايل داريد نه به آل و فرزندان جعفر؟ حضرت فرمودند:
يادم مىآيد از روزى كه ايشان همراه ابى عبد اللَّه الحسين عليه السّلام به چه مصيبتهائى گرفتار شدند پس به حالشان رقّت مىكنم.
گریه امام سجاد بر امام حسین علیهما السلام هنگام خوردن طعام:
روى عن الصادق عليه السلام أنه قال: ان زين العابدين عليه السلام بكى على أبيه أربعين سنة صائما نهاره وقائما ليلة فإذا حضر الافطار وجاء غلامه بطعامه وشرابه قيضعه بين يديه فيقول كل يا مولاى فيقول قتل ابن رسول الله صلى الله عليه واله وسلم جائعا، قتل ابن رسول الله صلى الله عليه واله وسلم عطشانا، فلا يزال يكرر ذلك ويبكى حتى يبتل طعامه من دموعه ثم يمزج شرابه بدموعه فلم يزل كذلك حتى لحق بالله عز وجل
السيد ابن طاووس الوفاة: 664، اللهوف في قتلى الطفوف ج: 1 ص: 121، الناشر: أنوار الهدى،قم، ايران [بي تا].
از امام صادق(ع) روايت شده است كه: زين العابدين(ع) چهل سال در مصيبت پدرش گريه كرد، در حالى كه روزها روزه دار و شبها به عبادت بيدار بود و چون وقت افطار میرسيد، خدمتگزارش آب و غذا در برابر او مینهاد و میگفت: " آقا جان! ميل فرماييد. " آن حضرت می فرمود: " چگونه غذا بخورم، در صورتى كه فرزند رسول خدا(ص) گرسنه كشته شد؟ و چگونه آب بنوشم، در صورتى كه فرزند رسول خدا(ص) لب تشنه كشته شد؟ " و پيوسته اين سخن را میگفت و میگريست، تا آب و غذا با اشك چشمش مخلوط میشد. همواره با اين حال بود، تا از دنيا رفت.
گریه حضرت امام سجاد علیه السلام هنگام دیدن سر عمر بن سعد ملعون:
ولما بعث المختار برأس عمر بن سعد(عليه اللعنة) إليه وقال(لا تعلم أحدا ما معك حتى يضع الغداء) فدخل وقد وضعت المائدة، فخر زين العابدين عليه السلام ساجدا وبكى وأطال البكاء ثم جلس، فقال: الحمد لله الذى ادرك لى بثأري قيل وفاتی
قطب الدين الراوندي، الوفاة:573، الدّعوات ج: 1 ص: 162، تحقيق: مدرسة الامام المهدي، الناشر: مدرسة الإمام المهدي(ع) - قم
زمانی که مختار سرعمر بن سعد ملعون رو خدمت امام سجاد علیه السلام فرستاد؛ به شخصی که حامل سر بود گفت: کسی را با خبر نکن تا اینکه سفره ی ناهار را پهن کنند، پس آن شخص حامل سر وارد شد و سفره ناهار گذاشته شد، پس حضرت زین العابدین علیه السلام به سحده افتاده ند وگریه طولانی کردند وسپس نشسته ند و فرمودند: ستایش خداوندی که انتقام مرا قبل از وفات من گرفت
گریه امام باقر علیه السلام بر امام حسین سلام الله علیه
روایات نقل شده از امام باقر علیه السلام، بیان های مختلفی دارد، بعضی از این روایات؛ حکایت از اهتمام آن حضرت در برپایی مجلس عزاداری در منزل مبارکشان و نیز توصیه به گریه و برپایی مجلس عزاداری بر اباعبدالله علیه السلام در منازل دارد، و بعضی از روایات حکایت از بیان ثواب گریه بر اباعبدالله علیه السلام توسط حضرت امام باقر علیه السلام دارد، که به روشنی می توان مشروع و مستحب بودن این امور را از این روایات فهمید
اقامه ی مجلس عزا در منزل حضرت امام باقر علیه السلام:
حدثنا أبو المفضل، قال حدثنا جعفر بن محمد بن القاسم العلوي، قال حدثنا عبد الله بن احمد بن نهيل ، قال حدثني محمد ابن ابى عمير، عن الحسين بن عطية، عن عمر بن يزيد، عن الورد بن الكميت، عن أبيه الكميت بن ابى المستهل قال: دخلت على سيدي ابى جعفر محمد بن علي الباقر عليهما السلام فقلت: يا ابن رسول الله اني قد قلت فيكم أبياتا افتأذن لي في انشادها. فقال: انها أيام البيض. قلت: فهو فيكم خاصة. قال: هات، فأنشأت أقول:
أضحكني الدهر وأبكاني * والدهر ذو صرف
وألوان لتسعة بالطف قد غودروا * صاروا جميعا رهن اكفان
فبكى عليه السلام وبكى أبو عبد الله وسمعت جارية تبكي من وراء الخباء، فلما بلغت الى قولي:
وستة لا؟؟ حارى بهم * بنو عقيل خير فتيان ثم علي الخير مولاكم * ذكرهم هيج أحزاني
فبكى ثم قال عليه السلام: ما من رجل ذكرنا أو ذكرنا عنده فخرج من عينيه ماء ولو قدر مثل جناح البعوضة الا بنى الله له بيتا في الجنة وجعل ذلك حجابا بينه وبين النار، فلما بلغت الى قولي:
من كان مسرورا بما مسكم * أو شامتا يوما من الان فقد ذللتم بعد عز فما * أدفع ضيما حين يغشاني
أخذ بيدي وقال: اللهم اغفر للكميت ما تقدم من ذنبه وما تأخر، فلما بلغت الى قولي: متى يقوم الحق فيكم متى * يقوم مهديكم الثاني قال سريعا ان شاء الله سريعا،
علي بن محمد بن علي الخزاز القمى الرازى، الوفاة:400، كفاية الأثر ج: 1 ص:249، تحقيق: العلم الحجة السيد عبد اللطيف الحسينى الكوه كمرى، الناشر: انتشارات بيدار مطعة الخيام - قم(1401 ه)
كميت شاعر گفت: وارد شدم بر آقايم حضرت محمد بن على باقر و عرض كردم: اى فرزند رسول خدا من در باره شما اشعارى گفتهام آيا اجازه مىفرمايى آنها را انشاد كنم(و در محضر شما بخوانم؟) فرمود: اكنون ايام البيض است(و خواندن شعر مناسب نيست) عرض كردم: اين اشعار در باره شما بالخصوص است؟ فرمود: بخوان پس شروع كردم و گفتم:
روزگار مرا خندان كرد و گرياند. و روزگار زيروروها و رنگهايى دارد، براى نه تن كه در كربلا غافلگير شدند. و همگى در كفنهاى خود آرميدند پس حضرت باقر گريان شد و حضرت صادق نيز گريست، و شنيدم كه زنى نيز پشت پرده گريه مىكند، همين كه به اين شعر رسيدم: و شش تن كه كسى با آنها(در فضيلت) مقايسه نشود فرزندان عقيل بهترين سواران، سپس على آقاى ايشان كه نامبردنشان غصههاى مرا زنده كرده حضرت فرمود: نيست كسى كه ياد ما كند يا نزدش ما را ياد كنند و از چشمانش مانند بال مگسى اشك بيرون آيد مگر اين كه خداوند براى او خانه در بهشت بنا كند، و اين اشك را پرده ميان او و آتش قرار دهد، همين كه به اين شعر رسيدم: كيست كه خرسند باشد به آنچه به شما رسيده يا شاد باشد از اكنون روزى، زيرا شما بعد از عزت خوار شديد و من اگر ظلمى به جانبم رو آورد جلوگيرى نمىكنم حضرت دستم را گرفت و فرمود: پروردگارا گناهان گذشته و آينده كميت را بيامرز، و همين كه به اين شعر رسيدم: چه زمان حق در ميان شما قيام كند؟. چه زمان مهدى دوم شما بپا خيزد؟ فرمود: بزودى ان شاء اللَّه، بزودى ان شاء اللَّه؛ بزودى
توصيه امام باقر علیه السلام به اقامه ی مجلس عزا وگریه برای امام حسین علیه السلام در منازل
حدَّثني حكيم بن داود بن حكيم؛ وغيره، عن محمّد بن موسى الهَمدانيِّ، عن محمّد بن خالد الطّيالسيِّ، عن سيف بن عَمِيرة؛ وصالِح بن عُقْبة جميعاً، عن عَلقمةَ بنِ محمّد الحَضرميّ؛ و(كذا) محمّد بن إسماعيل، عن صالِح بن عُقْبة، عن مالك الجُهنيّ، عن أبي جعفر الباقر عليهالسلام « قال: مَن زار الحسين عليهالسلام يوم عاشوراء من المحرَّم حتّى يظلَّ عنده باكياً لقي الله تعالى يوم القيامة بثواب ألفَـ[ـي] ألف حَجّة وألفَـ[ـي] ألف عُمرة، وألفي ألف غَزوة، وثواب كلِّ حَجّة وعُمرة وغزوة كثواب مَن حجّ واعتمر وغَزا مع رسول الله صلىاللهعليهوآلهوسلم ومع الأئمّة الرَّاشدين صلوات الله عليهم أجمعين. قال: قلت: جُعِلتُ فِداك لِمَن كان في بُعدِ البلاد واقاصيها ولم يمكنه المسير إليه في ذلك اليوم؟ قال: إذا كان ذلك اليوم بَرزَ إلى الصَّحراء أو صَعد سَطحاً مُرتفعاً في دارِه، وأومأ إليه بالسّلام، واجتهد على قاتله بالدُّعاء، وصلّى بعد رَكعتين يفعل ذلك في صَدرِ النَّهار قبل الزَّوال، ثمَّ ليندُب الحسين عليهالسلام ويَبكيه ويأمر مَن في داره بالبُكاء عليه، ويقيم في داره مصيبته بإظهار الجزع عليه، ويتلاقون بالبُكاء بعضهم بعضاً في البيوت، وليعزّ بعضهم بعضاً بمصاب الحسين عليهالسلام، فأنا ضامِنٌ لهم إذا فعلوا ذلك على الله عزَّوجلَّ جميع هذا الثَّواب، فقلت: جُعِلتُ فِداك وأنت الضّامِن لهم إذا فعلوا ذلك والزَّعيم به؟ قال: أنا الضّامن لهم ذلك والزَّعيم لمن فعل ذلك. قال: قلت: فكيف يعزّي بعضهم بعضاً؟ قال: يقولون: عَظَّم اللهُ اُجُورَنا بِمُصابنا بِالحسينِ عليهالسلام، وجَعَلَنا وإيّاكم مِن الطّالِبين بِثأرِه مع وَليّه الإمام المَهديّ مِن آل محمّدٍ؛ فإن استطعت أن لا تنتشر يومك في حاجة فافعل، فإنّه يوم نحس لا تقضى فيه حاجة، وإن قضيت لم يبارك له فيها ولم ير رُشْداً، ولا تدَّخِرنَّ لمنزلك شيئاً، فإنّه مَن ادَّخر لمنزلِه شيئاً في ذلك اليوم لم يُبارك له فيما يدَّخره ولا يُبارك له في أهله، فمن فعل ذلك كُتِبَ له ثوابُ ألفِ ألفِ حَجّة و ألف ألف عُمرة، وألف ألف غَزوة كلُّها مع رسول الله صلىاللهعليهوآلهوسلم وكان له ثواب مصيبة كلِّ نبيٍّ ورَسولٍ وصِدِّيق وشَهيدٍ مات أو قُتِل منذ خلق الله الدُّنيا إلى أن تقوم السّاعة
ابو القاسم جعفر بن محمد بن بن جعفر بن موسى بن قولويه القمي، الوفاة: 367،كامل الزّيارات ج: 1 ص193: تحقيق: بهراد الجعفري - الناشر: مکتبة الصدوق
حضرت ابى جعفر الباقر عليه السّلام، حضرت فرمودند: كسى در روز عاشوراء يعنى روز دهم محرّم الحرام حضرت امام حسين عليه السّلام را زيارت كند و روز را تا شب با حالتى گريان نزد آن حضرت بماند روز قيامت خدا را ملاقات كند در حالى كه خداوند متعال ثواب دو ميليون حج و دو ميليون عمره و دو ميليون مرتبه جهاد را به وى بدهد.
شايان توجّه است كه ثواب هر حج و عمره و جهادى همچون ثواب كسى است كه حج و عمره و جهاد را در معيّت رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و ائمه راشدين صلوات اللَّه عليهم اجمعين بجا آورده باشد. علقمه مىگويد: محضر مبارك امام پنجم عليه السّلام عرضه داشتم: فدايت شوم، اجر و ثواب كسى كه در شهرهاى دوردست و بلاد غريب و بعيد بوده به طورى كه برايش امكان ندارد در چنين روزى(روز عاشوراء) به زيارت حضرت بشتابد؟ امام عليه السّلام فرمودند:
وى در چنين روزى به صحراء رفته يا به پشت بام بلندى در خانهاش برآيد و با سلام به حضرت اشاره كرده سپس در نفرين بر قاتلان آن حضرت سعى و كوشش نموده و پس از آن دو ركعت نماز بخواند. البتّه توجه داشته باشد كه اين زيارت را در روز قبل از ظهر انجام دهد، سپس براى امام حسين عليه السّلام ندبه و گريه نموده و به كسانى كه در خانه مىباشند نيز امر نمايد كه براى آن حضرت بگريند و با اظهار جزع و فزع بر آن جناب در خانهاش اقامه مصيبت نمايد و مواظب باشند هر گاه اهل خانه يك ديگر را ملاقات كردند با گريه باشند و لازم است برخى از آنها بعضى ديگر را نسبت به مصيبت حضرت ابا عبد اللَّه الحسين عليه السّلام تسليت دهند و در صورتى كه به اين دستورهائى كه داده شد عمل كنند من ضامن مىشوم كه حقتعالى تمام ثوابهائى كه ذكر شد را به ايشان اعطاء فرمايد. محضر مباركش عرض كردم: فدايت شوم شما براى ايشان ضامن اين ثوابها مىشويد؟ حضرت فرمودند: در صورتى كه به دستورهاى داده شده عمل كنند البته من ضامن آن مىباشم.
علقمه مىگويد: محضر مبارك امام عليه السّلام عرض كردم: اگر بعضى خواهند برخى ديگر را تسليت بدهند چگونه و چه بگويند: حضرت فرمودند: بگويند: عظّم اللَّه اجورنا بمصابنا بالحسين عليه السّلام، و جعلنا و إيّاكم من الطالبين بثاره مع وليّه الإمام المهدى من آل محمّد صلوات اللَّه عليهم(خداوند متعال اجرها و ثوابهاى عزادار بودن ما را براى امام حسين عليه السّلام زياد گردانده و ما و شما را در ركاب ظفر قرين ولىّ آن حضرت، حضرت امام مهدى قائم آل محمّد صلوات اللَّه عليهم اجمعين از طلبكنندگان خون آن جناب قرار دهد). و اگر قدرت و توانائى اين را داشتى كه آن روز(روز عاشوراء) را بدنبال نيازمندىهايت نروى البته مرو چه آنكه اين روز، روز نحسى بوده و حاجت در آن روا نمىگردد و اگر هم حاجت برآورده شود براى شخص حاجتمند مبارك نبوده و وى خير نخواهد ديد.
توجّه داشته باشد در آن روز در منزلت آذوقهاى را ذخيره نكنى چه آنكه اگر كسى در آن روز در منزلش چيزى را ذخيره كند برايش ميمون و مبارك نبوده و براى اهلش نيز بركت نخواهد داشت.
بنا بر اين كسى كه به اين دستورها عمل كند ثواب هزار هزار حج و هزار هزار عمره و هزار هزار جهاد كه تمامى را در ركاب رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم انجام داده باشد برايش نوشته مىشود و همچنين خداوند متعال ثواب هر مصيبتى كه به انبياء و رسل و صدّيقين و شهدائى كه فوت كرده يا كشته شدهاند رسيده است را از بدو خلقت دنيا تا انقراض عالم و قيام قيامت به او اعطاء مىفرمايد
امام باقر علیه السلام وبیان ثواب گریه بر اباعبدالله الحسین علیه السلام:
حدِّثني الحسن بن عبدالله بن محمّد بن عيسى، عن أبيه، عن الحسن بن محبوب، عن العلاء بن رزين، عن محمّد بن مسلم، عن أبي جعفر عليهالسلام « قال: كان عليّ بن الحسين عليهماالسلام يقول: أيّما مؤمنٍ دمعتْ عَيناه لقتل الحسينابن عليٍّ عليهماالسلام دمعةً حتّى تسيل على خدِّه بوَّأه الله بها في الجنّة غُرفاً يسكنها أحقاباً، وأيّما مؤمن دَمَعَتْ عيناه حتّى تسيل على خَدِّه فينا لاُذى مسّنا مِن عَدوِّنا في الدُّنيا بوَّأه الله بها في الجنّة مبوَّأ صِدقٍ، وأيّما مؤمنٍ مَسَّه أذىً فينا فَدَمَعَتْ عيناه حتّى تسيل على خَدِّه مِن مَضَاضةِ ما اُوذِي فينا صرَّف اللهُ عن وجهه الأذى وآمنه يوم القيامة مِن سَخطه والنّار
ابو القاسم جعفر بن محمد بن بن جعفر بن موسى بن قولويه القمي، الوفاة: 367،كامل الزّيارات، ج: 1ص: 107 تحقيق: بهراد الجعفري - الناشر: مکتبة الصدوق
حضرت علىّ بن ابى الحسن عليهما السّلام مىفرمودند:
هر مؤمنى كه بخاطر شهادت حسن بن علىّ عليهما السّلام گريه كند تا اشگش بر گونههايش جارى گردد خداوند منّان غرفهاى در بهشت به او دهد كه مدّتها در آن ساكن گردد و هر مؤمنى بخاطر ايذاء و آزارى كه از دشمنان ما در دنيا به ما رسيده گريه كند تا اشگش بر گونههايش جارى شود خداوند متعال در بهشت به او جايگاه شايستهاى دهد و هر مؤمنى در راه ما اذيت و آزارى به او رسد پس بگريد تا اشگش بر گونههايش جارى گردد خداوند متعال آزار و ناراحتى را از او بگرداند و در روز قيامت از غضب و آتش دوزخ در امانش قرار دهد.
بهشت، جزاي یک قطره اشک بر امام حسین علیه السلام:
حدثني حكيم بن داود، عن سلمة بن الخطاب، عن الحسن بن علي، عن العلاء بن رزين القلاء، عن محمد بن مسلم، عن أبي جعفر(عليه السلام) قال: أيما مؤمن دمعت عيناه لقتل الحسين(عليه السلام) دمعة حتى تسيل على خده بوأه الله بها غرفا في الجنة يسكنها أحقابا
جعفر بن محمد بن قولويه، الوفاة: 367،کامل الزيارات ج:1 ص: 207، تحقيق: الشيخ جواد القيومي، لجنة التحقيق -چاپ اول، الناشر:موسسة نشر الفقاهة عيد الغدير 1417
هر مؤمنى كه بخاطر شهادت حضرت حسين عليه السّلام چشمانش اشگ ريخته بطورى كه اشگها بر گونههايش جارى گردد خداوند منّان در بهشت غرفههائى به او عنايت فرمايد كه وى براى روزگارها در آن سكنا گزيند.
گریه امام صادق علیه السلام بر امام حسین علیه السلام
روایاتی که در باب عزاداری حضرت امام صادق علیه السلام نقل شده، به مراتب بیشتر از روایات بقیه معصومین در این باب می باشد، واین چه بسا ناشی از شرایط خاصی که در زمان امام صادق علیه السلام پیش آمده بود، در این روایات امام صادق علیه السلام ضمن آنکه خود، به عزاداری و گریه می پردازد، به دیگران توصیه به عزاداری می کند و ثواب گریه بر اباعبدالله علیه السلام را بیان کرده است، همچنین در بعضی از روایات نقل شده است که خود حضرت علیه السلام از شعرا درخواست می کرد که برای آن حضرت شعر در عزای حضرت اباعبدالله بسرایند وامام نیز به شدت گریه می کردند.
روضه خوانی شعراء در محضر امام صادق علیه السلام واهل بیت مکرمشان:
حدَّثني محمّد بن جعفر، عن محمّد بن الحسين، عن ابن أبي عُمَير، عن عبدالله بن حسّان، عن ابن أبي شعبة عن عبدالله بن غالب « قال: دخلت على أبي عبدالله عليهالسلام فأنشدته مَرْثِيةَ الحسين عليهالسلام، فلمّا انتهيتُ إلى هذا الموضع:
لَبلِيَّة تَسقو حُسَيناً بمَسقاةِ الثَّرى غَير التُّرابِ
فصاحت باكية من وراء السّتر: واأبتاه!!!
جعفر بن محمد بن قولويه، الوفاة: 367، کامل الزيارات ج: 1ص:112، تحقيق: بهراد الجعفري، الناشر:مكتبة الصدوق
محمّد بن جعفر، از محمّد بن الحسين، از ابن ابى عمير، از عبد اللَّه بن حسّان، از ابن أبى شعبة، از عبد اللَّه بن غالب نقل كرده كه وى گفت: بر حضرت ابى عبد اللَّه عليه السّلام داخل شده پس شعرى در مرثيه حضرت امام حسين عليه السّلام خواندم و وقتى به اين بيت منتهى شدم:
لبليّة تسقو حسينا بمسقاة الثّرى غير التّراب
به خدا قسم مصيبتى بود كه آن مصيبت حسين عليه السّلام را در آبخورگاه زمينى مرطوب نه خشك سيراب نمود پس مخدّرهاى كه در پشت پرده مىگريست با صداى بلند فرياد زد: وا أبتاه!!!
روضه خواني جعفر بن عفان براي امام صادق عليه السلام:
حدثنی نصر بن الصباح، قال حدثنی أحمد بن محمد بن عیسی، عن يحيی بن عمران، قال حدثنا محمد بن سنان، عن زيد الشحام، قال کنا عند أبی عبد الله(ع) ونحن جماعة من الکوفيين،فدخل جعفر بن عفان علی أبی عبد الله(ع)فقربه وأدناه، ثم قال يا جعفر قال لبيک جعلنی الله فداک، قال بلغنی أنک تقول الشعر فی الحسين(ع) وتجيد فقال له نعم جعلنی الله فداک، فقال قل فأنشده(ع) و من حوله حتی صارت له الدموع علی وجهه ولحيته، ثم قال يا جعفر و الله لقد شهدک ملائکة الله المقربون هاهنا يسمعون قولک فی الحسين(ع) ولقد بکوا کمابکينا أوأکثر، ولقد أوجب الله تعالی لک يا جعفر فی ساعته الجنة بأسرها وغفر الله لک، فقال يا جعفر أ لاأزيدک قال نعم ياسيدی، قال ما من أحد قال فی الحسين(ع)شعرا فبکی وأبکی به إلاأوجب الله له الجنة وغفر له
الشيخ الطوسی، الوفاة: 46، رجال الکشی، ج:1 ص: 289، المحقق: السيد مهدي الرّجائي صححه و علق عليه و قدم له و وضع فهارسه حسن المصطفوی، الناشر: انتشارات مرکز تحقيقات و مطالعات دانشکده الهيات و معارف اسلامی، دانشگاه مشهد ۱۳۴۸
زيد شحام نقل ميكند كه گفت: ما و گروهى از كوفىها در حضور امام جعفر صادق عليه السّلام نشسته بوديم كه جعفر بن عفان بحضور امام صادق مشرف شد. حضرت صادق وى را نزديك خود جاى داد و به او فرمود:
اى جعفر! گفت: لبيك! خدا مرا فداى تو كند. فرمود: بمن اين طور رسيده كه تو خيلى خوب در باره امام حسين عليه السّلام شعر ميگوئى؟ گفت: آرى فداى تو شوم. فرمود: پس شعر بگو! وقتى وى شعر گفت: امام صادق عليه السّلام بقدرى گريه كرد كه اشكهاى آن حضرت به گونههاى صورت و ريش مباركش فرو ريخت و افرادى هم كه حضور داشتند گريان شدند.
سپس حضرت صادق عليه السّلام فرمود: اى جعفر! بخدا قسم ملائكه مقرب خدا شعر تو را كه در اينجا براى امام حسين گفتى شنيدند و بيشتر از ما گريه كردند. اى جعفر! خدا الساعه بهشت را بر تو واجب نمود و تو را آمرزيد.
آنگاه فرمود: اى جعفر! آيا زيادتر از اين براى تو بگويم؟ گفت: آرى اى مولاى من. فرمود: احدى نيست كه در باره مصيبت امام حسين شعر بگويد و گريه كند و ديگران را گريان نمايد مگر اينكه خدا بهشت را بر او واجب ميكند و او را مىآمرزد.
روضه خواني اباهارون براي امام صادق عليه السلام:
حدثنا أبو العباس القرشي، عن محمد بن الحسين بن أبي الخطاب، عن محمد بن إسماعيل، عن صالح بن عقبة، عن أبي هارون المكفوف، قال: قال أبو عبد الله(عليه السلام): يا أبا هارون أنشدني في الحسين(عليه السلام)، قال: فأنشدته، فبكى، فقال: أنشدني كما تنشدون - يعني بالرقة -قال: فأنشدته:
امرر على جدث الحسين * فقل لأعظمه الزكية
قال: فبكى، ثم قال: زدني، قال: فأنشدته القصيدة الأخرى، قال:فبكى، وسمعت البكاء من خلف الستر، قال: فلما فرغت قال لي: يا أبا هارون من أنشد في الحسين(عليه السلام) شعرا فبكى وأبكى عشرا كتبت له الجنة، ومن أنشد في الحسين شعرا فبكى وأبكى خمسة كتبت له الجنة، ومن أنشد في الحسين شعرا فبكى وأبكى واحدا كتبت لهما الجنة، ومن ذكر الحسين(عليه السلام) عنده فخرج من عينه من الدموع مقدار جناح ذباب كان ثوابه على الله ولم يرض له بدون الجنة.
جعفر بن محمد بن قولويه، الوفاة: 367، کامل الزيارات ج:1 ص: 208، تحقيق: الشيخ جواد القيومي، لجنة التحقيق -چاپ اول، الناشر:موسسة نشر الفقاهة عيد الغدير 1417
ابو العباس قرشى، از محمّد بن الحسين بن ابى الخطّاب، از محمّد بن اسماعيل، از صالح بن عقبه، از ابى هارون مكفوف نقل كرده كه وى گفت:
حضرت ابو عبد اللَّه عليه السّلام فرمودند:
اى ابا هارون آيا شعرى در مصيبت امام حسين عليه السّلام برايم مىخوانى؟
ابا هارون مىگويد: پس براى آن حضرت شعرى خواندم و آن جناب گريست.
سپس فرمودند:
همان طورى كه پيش خود شعر و مرثيه مىخوانيد برايم بخوان يعنى با رقّت و لطافت، ابا هارون مىگويد:
پس اين بيت را براى آن جناب با رقّت و لطافت خواندم:
فقل لاعظمه الزّكية***امرر على جدث الحسين
يعنى: گذر كن بر قبر حضرت حسين بن على عليهما السّلام، پس به استخوانهاى پاك و مطهّرش بگو.
ابا هارون مىگويد: امام عليه السّلام گريست، سپس فرمود: بيشتر برايم بخوان.
پس قصيده ديگر براى حضرتش خواندم. ابا هارون مىگويد: امام عليه السّلام گريستند و صداى گريه اهل منزل را از پشت پرده شنيدم.
سپس ابا هارون مىگويد: وقتى از خواندن فارغ شدم حضرت به من فرمودند: اى ابا هارون كسى كه در مرثيه حسين بن على عليهما السّلام شعرى خوانده و خود گريه كرده و ده نفر ديگر را بگرياند بهشت بر ايشان واجب مىگردد. و كسى كه در مرثيه حسين عليه السّلام شعرى خوانده و خود گريه كرده و يك نفر ديگر را بگرياند بهشت براى هر دو واجب مىشود و كسى امام حسين را نزدش ياد كنند و از چشمش به مقدار بال مگس اشك بيايد ثواب و اجر او بر خداست و خداوند براى وى به كمتر از بهشت اجر و ثواب نمىدهد.
حال پریشان و گریه شدید امام صادق علیه السلام درروز عاشوراء:
روى عبد الله بن سنان قال: دخلت على سيدي أبي عبد الله جعفر بن محمد عليهما السلام في يوم عاشوراء فألفيته كاسف اللون ظاهر الحزن ودموعه تنحدر من عينيه كاللؤلؤ المتساقط. فقلت: يا ابن رسول الله! مم بكاؤك؟ لا أبكي الله عينيك، فقال لي: أو في غفلة أنت؟ أما علمت أن الحسين بن علي أصيب في مثل هذا اليوم؟ فقلت: يا سيدي! فما قولك في صومه؟ فقال لي: صمه من غير تبييت، وأفطره من غير تشميت، ولا تجعله يوم صوم كملا وليكن إفطارك بعد صلاة العصر بساعة على شربة من ماء، فإنه في مثل ذلك الوقت من ذلك اليوم تجلت الهيجاء عن آل رسول الله وانكشفت الملحمة عنهم، وفي الأرض منهم ثلاثون صريعا في مواليهم يعز على رسول الله صلى الله عليه وآله مصرعهم ولو كان في الدنيا يومئذ حيا لكان صلوات الله عليه هو المعزي بهم، قال: وبكي أبو عبد الله عليه السلام حتى اخضلت لحيته بدموعه، ثم قال: إن الله جل ذكره لما خلق النور خلقه يوم الجمعة في تقديره في أول يوم من شهر رمضان، وخلق الظلمة في يوم الاربعاء يوم عاشوراء في مثل ذلك يعني يوم العاشر من شهر المحرم في تقديره، وجعل لكل منهما شرعة ومنهاجا
الشيخ الطوسی، الوفاة:460، مصباح المتهجد ج: 1 ص: 782، چاپ اول،الناشر:-مؤسسة فقه الشيعة بيروت – لبنان 1411 - 1991 م [بي تا]
عبد اللَّه بن سنان نقل ميكند كه گفت: من در روز عاشورا بحضور حضرت امام جعفر صادق عليه السلام مشرف شدم و آن بزرگوار را ديدم كه رنگش تغيير نموده و اشكهايش نظير لؤلؤ از چشمان مقدسش فرو ميريزد، من گفتم: يا بن رسول اللَّه براى چه گريانى؟ خدا چشمان تو را گريان نكند! در جوابم فرمود: مگر تو غافلى، آيا نميدانى كه حسين بن على عليه السلام در يك چنين روزى دچار مصيبت گرديد. گفتم: اى آقاى من، روزه گرفتن روز عاشورا چه صورت دارد؟ فرمود: روزه بگير، ولى شب نيت آن را نكن. افطار كن ولى نه از روى شماتت. يك روز كامل را روزه نگير: بلكه يك ساعت ابعد از نماز ظهر يك شربت آب بياشام، زيرا در يك چنين وقت بود كه جنگ و جدال از آل رسول دست برداشت و ابتلاء آنان خاتمه يافت. در صورتى كه تعداد سى جنازه از مردان ايشان روى زمين افتاده بود و اين مصيبت براى پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله خيلى ناگوار بود. اگر آن روز رسول خدا در دنيا زنده مىبود شخصا در عزاى آنان مىنشست.
راوى ميگويد: امام جعفر صادق عليه السلام بقدرى گريه كرد كه محاسن شريفش بوسيله اشگهايش تر شد. سپس فرمود: خداى سبحان نور را در روز جمعه در اولين روز ماه رمضان آفريد و ظلمت را در روز چهارشنبه كه روز عاشورا بود خلق كرد، يعنى روز دهم ماه محرم الحرام. و براى هر كدام طريقى قرار داد
گریه امام صادق علیه السلام هنگام ذکر نام اباعبدالله علیه السلام:
حدّثني محمّد بن الحسن، عن محمّد بن الحسن الصّفّار، عن أحمد بن محمّد بن عيسى، عن محمّد بن خالد البرقيِّ، عن أبان الأحمر، عن محمّد بن الحسين الخزَّاز، عن هارون بن خارجة، عن أبي عبدالله عليهالسلام « قال: كنّا عنده فذكرنا الحسين عليهالسلام [وعلى قاتله لعنة الله] فبكى أبو عبدالله عليهالسلام وبكينا، قال: ثمَّ رفع رأسَه فقال: قال الحسين عليهالسلام: أنا قتيل العَبرَة، لا يذكرني مؤمن إلاّ بكى ـ وذكر الحديث ـ ».
جعفر بن محمد بن قولويه، الوفاة: 367 کامل الزيارات، ج: 1ص 117، تحقيق: بهراد الجعفري، الناشر:مكتبة الصدوق
هارون بن خارجه، از حضرت ابى عبد اللَّه عليه السّلام نقل كرده وى گفت: محضر مبارك امام صادق عليه السّلام بوديم، پس نام امام حسين عليه السّلام و على قاتله لعنة اللَّه را برديم، حضرت گريستند و ما نيز گريستيم. راوى مىگويد: امام عليه السّلام سر مباركشان را بلند كرده و فرمودند: حضرت امام حسين عليه السّلام فرمودند: من كشته اشك هستم، ياد نمىكند من را هيچ مؤمنى مگر آنكه مىگريد...
گریه حضرت امام صادق علیه السلام بر ابا عبدالله سلام الله علیه هنگام نوشیدن آب:
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ، عَمَّنْ ذَكَرَهُ، عَنِ الْخَشَّابِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَّانِ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمنِ بْنِ كَثِيرٍ، عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ، قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللهِ عليهالسلام إِذَا اسْتَسْقَى الْمَاءَ، فَلَمَّا شَرِبَهُ رَأَيْتُهُ قَدِ اسْتَعْبَرَ، وَاغْرَوْرَقَتْ عَيْنَاهُ بِدُمُوعِهِ، ثُمَّ قَالَ لِي: « يَا دَاوُدُ، لَعَنَ اللهُ قَاتِلَ الْحُسَيْنِ صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِ، وَمَا مِنْ عَبْدٍ شَرِبَ الْمَاءَ، فَذَكَرَ الْحُسَيْنَ عليهالسلام وَأَهْلَ بَيْتِهِ وَلَعَنَ قَاتِلَهُ إِلاَّ كَتَبَ اللهُ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ حَسَنَةٍ، وَحَطَّ عَنْهُ مِائَةَ أَلْفِ سَيِّئَةٍ، وَرَفَعَ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ دَرَجَةٍ، وَكَأَنَّمَا أَعْتَقَ مِائَةَ أَلْفِ نَسَمَةٍ، وَحَشَرَهُ اللهُ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ثَلِجَ الْفُؤَادِ
الشيخ الكليني، الوفاة:329،الکافی ج: 12 ص: 658، تحقيق: قسم احياء التراث مرکز بحوث دار الحديث، الناشر: دارالحديث قم تاريخ انتشار: 1387 ش
داود رقّى، وى مىگويد: در محضر مبارك امام صادق عليه السّلام بودم، حضرت آب طلبيدند و زمانى كه آب را نوشيدند ديدم در حضرت حالت گريه پيدا شد و دو چشم آن حضرت غرق اشك شد سپس به من فرمودند: اى داود خدا قاتل حسين عليه السّلام را لعنت كند، بندهاى نيست كه آب نوشيده و حسين عليه السّلام را ياد نموده و كشندهاش را لعنت كند مگر آنكه خداوند منّان صد هزار حسنه براى او منظور مىكند و صد هزار گناه از او محو كرده و صد هزار درجه مقامش را بالا برده و گويا صد هزار بنده آزاد كرده و روز قيامت حق تعالى او را با قلبى آرام و مطمئن محشورش مىكند.
توصیه امام صادق علیه السلام به گریه بر امام حسین علیه السلام:
حدَّثني محمّد بن عبدالله بن جعفر الحِميريّ، عن أبيه، عن عليِّ بن محمّد بن سالم، عن محمّد بن خالد، عن عبدالله بن حماد البصريّ، عن عبدالله بن عبدالرَّحمن الأصمّ، عن مِسْمَع بن عبدالملك كِرْدين البصريّ « قال: قال لي أبو عبدالله عليهالسلام: يا مِسْمَع أنت مِن أهل العِراق؛ أما تأتي قبر الحسين عليهالسلام؟ قلت: لا؛ أنا رَجلٌ مشهورٌ عند أهل البصرة، وعندنا مَن يتّبع هوى هذا الخليفة، وعدوّنا كثير مِن أهل القبائل مِن النُّصّاب وغيرهم، ولستُ آمنهم أنْ يرفعوا حالي عند ولد سليمان فيُمثِّلون بي، قال لي: أفما تذكر ما صنع به؟ قلت: نعم، قال: فتجزع؟ قلت: إي والله وأستعبر لذلك حتّى يرى أهلي أثر ذلك عليَّ فأمتنع مِن الطّعام حتّى يستبين ذلك في وَجهي، قال: رحِمَ الله دَمعتَك، أما إنّك مِن الَّذين يُعدُّون مِن أهل الجزع لنا، والّذينَ يَفرحون لِفَرحِنا ويحزنون لِحُزننا ويخافون لَخوْفنا ويأمنون إذا أمنّا، أما إنّك سترى عند موتك حضور آبائي لك ووصيّتهم ملكَ الموت بك، وما يلقّونك به مِن البشارة أفضل، ولملك الموت أرقّ عليك وأشدُّ رَحمةً لك من الاُمّ الشّفيقة على ولدها، قال: ثمَّ استعبر واستعبرتُ معه، فقال: الحمد للهِ الّذي فضّلنا على خلقِه بالرَّحمة وخصَّنا أهل البيت بالرَّحمة، يا مِسمَع إنَّ الأرض والسَّماء لتبكي مُنذُ قُتل أمير المؤمنين عليهالسلام رَحمةً لنا، وما بكى لنا مِن الملائكة أكثر وما رَقأتْ دُموع الملائكة منذ قُتلنا، وما بكى أحدٌ رَحمةً لنا ولما لقينا إلاّ رحمه الله قبل أن تخرج الدَّمعة من عينه، فإذا سالَتْ دُموعُه على خَدِّه، فلو أنَّ قطرةً مِن دُموعِه سَقَطتْ في جهنَّم لأطْفَئتْ حَرَّها حتّى لا يوجد لها حَرٌّ، وإنّ الموجع لنا قلبه ليفرح يوم يرانا عند مَوته فرحَةً لا تزال تلك الفرْحَة في قلبه حتّى يرد علينا الحوض، وإنّ الكوثر ليفرح بمحبِّنا إذا ورد عليه حتّى أنّه ليذيقه مِن ضروب الطَّعام ما لا يشتهي أن يصدر عنه، يا مِسْمع مَن شرب منه شَربةً لم يظمأ بعدها أبداً، ولم يستق بعدها أبداً، وهو في بَرْدِ الكافور وريح المِسْك وطعم الزَّنجبيل، أحلى مِن العَسل، وألين مِن الزَّبد، وأصْفى مِن الدَّمع، وأذكى مِن العَنبر يخرج من تَسْنيم، ويمرُّ بأنهار الجِنان يجري على رَضْراض الدُّرِّ والياقوت، فيه من القِدْحان أكثرُ من عدد نجوم السَّماء، يوجد ريحه مِن مَسيرةِ ألف عام، قِدْحانه مِن الذَّهب والفِضّة وألوان الجوهر، يفوح في وجه الشّارب منه كلُّ فائحة حتّى يقول الشّارب منه: يا ليتني تركت ههنا لا أبغي بهذا بَدلاً، ولا عنه تَحويلاً، أما إنّك يا [ابن] كِرْدين ممّن تروي منه، وما مِن عَين بَكتْ لنا إلاّ نَعِمَتْ بالنّظر إلى الكوثر وسُقِيتْ منه، وأنَّ الشَّارب منه ممّن أحبَّنا ليعطى مِن اللَّذَّة والطَّعم والشَّهوة له أكثر ممّا يعطاه مَن هو دونه في حُبِّنا.
وإنْ على الكوثر أمير المؤمنين عليهالسلام وفي يده عصاً مِن عَوسَج يحطم بها أعداءَنا، فيقول الرَّجل منهم: إنّي أشهد الشَّهادتين، فيقول: انطلقْ إلى إمامك فلانٍ فاسأله أنْ يشفع لك، فيقول: تبرَّأ منّي إمامي الَّذي تذكره، فيقول: ارجع إلى ورائِك فقلْ للَّذي كنتَ تتولاّه وتقدِّمه على الخلق فاسأله إذ كان خير الخلق عِندَك أن يشفعَ لك، فإنَّ خيرَ الخلق مَن يَشفَع، فيقول: إنّي اُهلك عَطَشاً، فيقول له: زادكَ اللهُ ظَمأُ وزادَكَ اللهُ عَطَشاً.
قلت: جُعِلتُ فِداك وكيف يقدر على الدُّنوّ مِن الحوض ولم يقدر عليه غيره؟ فقال: ورع عن أشياء قبيحةٍ، وكفّ عن شتمنا [أهل البيت] إذا ذكرنا، وترك أشياء اجترء عليها غيره، وليس ذلك لِحبّنا ولا لِهوى منه لنا، ولكن ذلك لشدَّة اجتهاده في عبادته وتَدَيُّنه ولما قد شغل نفسه به عن ذكر النّاس، فأمّا قلبه فمنافق ودينه النَّصب واتّباع أهل النَّصب وولاية الماضينَ وتقدُّمه لهما على كلِّ أحدٍ ».
جعفر بن محمد بن قولويه، الوفاة: 367، کامل الزيارات، ج: 1ص 108،تحقيق: بهراد الجعفري،الناشر:مكتبة الصدوق
مسمع بن عبد الملك كردين بصرى نقل كرده: حضرت ابو عبد اللَّه عليه السّلام به من فرمودند: اى مسمع تو از اهل عراق هستى، آيا به زيارت قبر حسين عليه السّلام مىروى؟
عرض كردم: خير، من نزد اهل بصره مردى مشهور هستم و نزد ما كسانى هستند كه خواسته اين خليفه را طالب بوده و دشمنان ما از گروه ناصبىها و غير ايشان بسيار بوده و من در امان نيستم از اينكه حال من را نزد پسر سليمان گزارش كنند.
در نتيجه او با من كارى كند كه عبرت ديگران گردد لذا احتياط كرده و به زيارت آن حضرت نمىروم. حضرت به من فرمودند: آيا ياد مىكنى مصائبى را كه براى آن جناب فراهم كرده و آزار و اذيتهائى كه به حضرتش روا داشتند؟ عرض كردم: بلى. حضرت فرمودند: آيا به جزع و فزع مىآئى؟ عرض كردم: بلى به خدا قسم و بخاطر ياد كردن مصائب آن بزرگوار چنان غمگين و حزين مىشوم كه اهل و عيالم اثر آن را در من مشاهده مىكنند و چنان حالم دگرگون مىشود كه از خوردن طعام و غذا امتناع نموده و بوضوح علائم حزن و اندوه در صورتم نمايان مىگردد. حضرت فرمودند: خدا رحمت كند اشگهاى تو را(يعنى خدا بواسطه اين اشگها تو را رحمت نمايد، بدان قطعا تو از كسانى محسوب مىشوى كه به خاطر ما جزع نموده و به واسطه سرور و فرح ما مسرور گشته و بخاطر حزن ما محزون گرديده و بجهت خوف ما خائف بوده و هنگام مأمون بودن ما در امان هستند، توجه داشته باش حتما و عنقريب هنگام مرگ اجدادم را بالاى سرت خواهى ديد كه ملك الموت سفارش تو را خواهند نمود و بشارتى كه به تو خواهند داد برتر و بالاتر از هر چيزى است و خواهى ديد كه ملك الموت از مادر مهربان به فرزندش به تو مهربانتر و رحيمتر خواهد بود. مسمع مىگويد: سپس حضرت گريستند و اشگهاى مباركشان جارى شد و من نيز با آن جناب اشگ ريختم، پس از آن حضرت فرمودند: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنا عَلى خلقه بالرّحمة و خصّنا اهل البيت بالرّحمة.
اى مسمع از هنگامى كه امير المؤمنين عليه السّلام شهيد شدند زمين و آسمان بر ما ترحم نموده و مىگريند و موجودى بيشتر از فرشتگان بر ما گريه نكرده است، ايشان اشكهايشان لا ينقطع جارى بوده و هرگز قطع نمىشود. توجّه داشته باش احدى بخاطر ترحم بما و بجهت مصائبى كه بر ما وارد شده گريه نمىكند مگر آنكه قبل از آمدن اشگ از چشمش حقتعالى او را رحمت خواهد نمود و وقتى اشگها بر گونههايش جارى گشت در صورتى كه يك قطره از آنها در جهنّم بيفتد حرارت و آتش آن را خاموش و آرام مىكند كه ديگر براى آن حرارتى پيدا نمىشود. بدان كسى كه به خاطر ما قلبش دردناك شود در روزى كه موت و مرگش فرا برسد و ما را مشاهده نمايد سرور و نشاطى برايش پيدا شود كه پيوسته اين سرور در او بوده تا در كنار حوض بر ما وارد گردد و هنگامى كه محبّ و دوستدار ما اهل بيت بر حوض كوثر وارد شود سرور و فرح خاصّى در كوثر پيدا شود به حدّى كه انواع و اقسام اطعمهاى را به او چشانده كه وى مايل نيست طعم آن غذاها زائد گردد. اى مسمع: كسى كه از آن حوض يك جرعه بياشامد هرگز بعد از آن تشنه نشده و ابدا طلب آب نكند. صفات آب كوثر سپس حضرت اوصاف آب كوثر را چنين توصيف فرمودند:
الف: طبع آن در سردى و خنكى مانند كافور بوده.
ب: بوى آن همچون بوى مشك بوده.
ج: طعمش نظير طعم زنجبيل مىباشد.
د: شيرينتر از عسل.
ه: نرمتر و لطيفتر از سر شير.
و: صافتر از اشگ چشم.
ز: پاكتر از عنبر.
ح: از تسنيم كه چاهى است در بهشت خارج مىگردد.
ط: در جوىهاى بهشت عبور مىكند.
ى: از روى ريگهاى بهشتى كه درّ و ياقوت هستند جارى مىباشد.
ل: كاسههائى در آن است كه عدد آنها از ستارگان آسمان بيشتر مىباشد.
ل: بوى خوش آن از مسافتى كه بايد آن را ظرف هزار سال پيمود به مشام مىآيد.
م: كاسههاى درون آن از زر و سيم و انواع و اقسام جواهر قيمتى است.
ن: از آن هر بوى خوش و نسيم معطّرى به صورت شارب مىوزد تا جايى كه شارب مىگويد: كاش من را در همين جا به حال خود بگذارند، حاضر نيستم اينجا را به جاى ديگرى تبديل كرده و آن را تغيير دهم.
پس از آن حضرت به مسمع بن عبد الملك كردين بصيرى فرمودند:
اى كردين توجّه داشته باش تو از كسانى هستى كه از آب آن حوض مىآشامى. و نيست چشمى كه براى ما بگريد مگر آنكه از نعمت نظر نمودن به آب كوثر بهرهمند شده و از آن سيراب مىگردد.
دوستداران ما كه از آب كوثر مىآشامند پس از نوشيدن از آن لذّتى كه برده و طعمى كه چشيده و شهوتى كه در آنها پديد آمده به مراتب بيشتر از لذّت و طعم و شهوتى است كه به ديگران يعنى كسانى كه در مرتبه پائينتر از حبّ ما هستند اعطاء مىگردد.
بر بالاى حوض كوثر امير المؤمنين عليه السّلام ايستاده و در دست مباركشان عصائى از گياه عوسج بوده كه با آن دشمنان ما را منكوب و مضروب مىسازند، يكى از آن دشمنان محضر مباركش عرض مىكند: من شهادتين مىگويم.
حضرت مىفرمايد: نزد امام خود «فلانى» برو پس از او بخواه كه تو را شفاعت كند. آن شخص مىگويد: امام من كه نامش را برديد از من تبرّى مىجويد. حضرت مىفرمايند: به پشت خود بر گردد و از كسى كه دوستش مىداشتى و بر خلائق مقدّمش مىنمودى طلب شفاعت كن زيرا بهترين خلق نزد تو بايد شفاعت را بكند چه آنكه بهترين مخلوقات كسى است كه شفيع ديگران باشد. آن شخص مىگويد: از تشنگى مردم حضرت به او مىفرمايند: خداوند تو را تشنهتر كرده و عطشت را زياد كند. راوى يعنى مسمع مىگويد: به امام صادق عليه السّلام عرض كردم: فدايت شوم اين شخص چگونه نزديك حوض مىرود در حالى كه غير از امير المؤمنين عليه السّلام احدى بر آن قادر نيست؟ حضرت فرمودند: اين شخص از اعمال زشتى چند اجتناب نموده و وقتى ما را نام مىبرد از ناسزا گفتن و فحش دادن خوددارى مىكرد و كارهائى را كه ديگران جرات نموده و انجام مىدادند وى آنها را ترك مىكرد ولى اين نه بخاطر حبّ و دوستى با ما بوده بلكه منشأ آن زياد عبادت نمودن و تديّن و منصرف بودنش از ذكر مردم مىباشد ولى در قلبش نفاق بوده و دين و آئينش مذهب نصب و تبعيّت از اهل آن بوده و ولايت و دوستى خلفاء ماضى را داشته و آن دو نفر را بر هر كسى مقدّم مىكند
بخشش گناه ثواب گريه بر امام حسين عليه السلام:
حدثني حكيم بن داود، عن سلمة، عن يعقوب بن يزيد، عن ابن أبي عمير، عن بكر بن محمد، عن فضيل بن يسار، عن أبي عبد الله(عليه السلام)، قال: من ذكرنا عنده ففاضت عيناه ولو مثل جناح الذباب غفر له ذنوبه ولو كانت مثل زبد البحر
جعفر بن محمد بن قولويه، الوفاة: 367، کامل الزيارات ج:1 ص: 208، تحقيق: الشيخ جواد القيومي، لجنة التحقيق،چاپ اول، الناشر:موسسة نشر الفقاهة عيد الغدير 1417
حضرت ابى عبد اللَّه عليه السّلام فرمودند: كسى كه نام ما نزد او برده شود و از چشمانش اشگ بيايد اگر چه به قدر بال پشه باشد گناهانش آمرزيده شود و لو به اندازه روى درياها باشد.
امام صادق علیه السلام وبیان جواز گریه بر امام حسین علیه السلام:
حدثنا محمد بن محمد، قال: حدثنا أبو القاسم جعفر بن محمد بن قولويه رحمهالله، قال: حدثني أبي، قال: حدثني سعد بن عبد الله، عن أحمد بن محمد ابن عيسى، عن الحسن بن محبوب الزراد، عن أبي محمد الأنصاري، عن معاوية بن وهب، قال: كنت جالسا عند جعفر بن محمد عليهماالسلام إذ جاء شيخ قد انحنى من الكبر، فقال: السلام عليك ورحمة الله وبركاته. فقال له أبو عبد الله: وعليك السلام ورحمة الله وبركاته، يا شيخ ادن مني، فدنا منه فقبل يده فبكى، فقال له أبو عبد الله عليهالسلام: وما يبكيك يا شيخ؟
قال له: يا بن رسول الله، أنا مقيم على رجاء منكم منذ نحو من مائة سنة، أقول هذه السنة وهذا الشهر وهذا اليوم، ولا أراه فيكم، فتلومني أن أبكي! قال: فبكى أبو عبد الله عليهالسلام ثم قال: يا شيخ، إن أخرت منيتك كنت معنا، وإن عجلت كنت يوم القيامة مع ثقل رسول الله صلىاللهعليهوآله. فقال الشيخ: ما أبالي ما فاتني بعد هذا يا بن رسول الله. فقال له أبو عبد الله عليهالسلام: يا شيخ، إن رسول الله صلىاللهعليهوآله قال: إني تارك فيكم الثقلين ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا: كتاب الله المنزل، وعترتي أهل بيتي، تجئ وأنت معنا يوم القيامة. قال: يا شيخ، ما أحسبك من أهل الكوفة. قال: لا. قال: فمن أين أنت؟ قال: من سوادها جعلت فداك. قال: أين أنت من قبر جدي المظلوم الحسين عليهالسلام؟ قال: إني لقريب منه قال: كيف إتيانك له؟ قال: إني لآتيه وأكثر. قال: يا شيخ، ذاك دم يطلب الله(تعالى) به، ما أصيب ولد فاطمة ولا يصابون بمثل الحسين عليهالسلام، ولقد قتل عليهالسلام في سبعة عشر من أهل بيته، نصحوا لله وصبروا في جنب الله، فجزاهم أحسن جزاء الصابرين، إنه إذا كان يوم القيامة أقبل رسول الله صلىاللهعليهوآله ومعه الحسين عليهالسلام ويده على رأسه بقطر دما فيقول: يا رب، سل أمتي فيم قتلوا ولدي. وقال عليهالسلام. كل الجزع والبكاء مكروه سوى الجزع والبكاء على الحسين عليهالسلام.
أبي جعفر محمّد بن الحسن بن علي بن الحسن الطّوسي [ شيخ الطائفة ] الوفاة: 460، الامالی ج:1ص:161 تحقيق: مؤسسة البعثة، چاپ اول،الناشر: دار الثقافة ١٤١٤ هـ.ق
پير مردى با كمر خميده بحضور آن حضرت مشرف شد و گفت: السلام عليك و رحمت اللَّه. امام صادق پاسخ سلامش را دادند و فرمودند: اى پيرمرد نزديك من بيا. وقتى نزد آن حضرت آمد دست آن بزرگوار را بوسيد و گريان شد حضرت صادق به او فرمود: اى پيرمرد چه چيزى تو را گريان كرد؟ گفت: يا ابن رسول اللَّه! من مدت صد سال است كه به اميد شما هستم ميگويم: در اين سال، در اين ماه، در اين روز(شما خروج خواهيد كرد) ولى اثرى از آن معلوم نيست. شما مرا ملامت ميكنيد كه چرا گريه ميكنم! امام جعفر صادق گريان شد و فرمود: اى پيرمرد! اگر آرزوى تو بتأخير بيفتد با ما خواهى بود و اگر در باره آن تعجيل شود روز قيامت با عترت رسول خدا خواهى بود. پيرمرد گفت: هر چه بعد از اين از من فوت شود باكى نخواهم داشت. حضرت صادق عليه السلام فرمود: اى پيرمرد پيغمبر اسلام صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: انى تارك فيكم الثقلين، ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا: كتاب اللَّه المنزل و عترتى: اهل بيتى. يعنى من دو چيز پر بهاء را در ميان شما ميگذارم كه اگر به آنها متمسك و متوسل شويد هرگز گمراه نخواهيد شد! آن دو چيز عبارتند از: قرآن خدا كه نازل شده و عترت من كه اهل بيت من ميباشند. اى پيرمرد تو ميائى و در روز قيامت با ما خواهى بود. سپس امام صادق عليه السلام فرمود: اى پيرمرد گمان ميكنم كه اهل كوفه باشى؟ گفت: نه. فرمود: پس اهل كجائى؟ گفت: فدايت شوم از اطراف كوفه ميباشم. فرمود: تا قبر جد مظلومم امام حسين چقدر فاصله دارى، گفت: نزديك هستم. فرمود: چقدر بزيارت قبر امام حسين ميروى؟ گفت: من زياد آن حضرت را زيارت ميكنم. حضرت صادق عليه السلام فرمود: خون امام حسين يك خونى است كه خدا آن را مطالبه خواهد كرد. هيچ مصيبتى مثل مصيبت حسين دچار فرزندان فاطمه نشده و نخواهد شد. امام حسين با هفده نفر از اهل بيت خود در حالى شهيد شدند كه براى خدا نصيحت و صبر كردند. خدا هم بهترين جزاء صابرين را به آنان عطا كرد. هنگامى كه روز قيامت فرا رسد پيامبر خدا با امام حسين در حالى ميايند كه دستش بالاى سرش خواهد بود و خون ميچكد. آن حضرت ميفرمايد: پروردگارا از امت من جويا شو: براى چه پسر مرا كشتهاند؟ حضرت صادق عليه السلام فرمود: هر جزع و گريهاى مكروه است غير از جزع و گريه از براى امام حسين.
امام صادق عليه السلام وبيان جواز سينه زنی بر امام حسين عليه السلام:
وذكر أحمد بن محمد بن داود القمي في نوادره قال: روى محمد بن عيسى عن أخيه جعفر بن عيسى عن خالد بن سدير أخى حنان بن سدير قال: سألت ابا عبد الله عليهالسلام عن رجل شق ثوبه على أبيه أو على امه أو على اخيه أو على قريب له فقال: لا بأس بشق الجيوب. قد شق موسى بن عمران على أخيه هارون، ولا يشق الوالد على ولده ولا زوج على امرأته، وتشق المرأة على زوجها سألت ابا عبد الله عليهالسلام عن رجل شق ثوبه على أبيه أو على امه أو على اخيه أو على قريب له فقال: لا بأس بشق الجيوب. قد شق موسى بن عمران على أخيه هارون، ولا يشق الوالد على ولده ولا زوج على امرأته، وتشق المرأة على زوجها وإذا شق زوج على امرأته أو والد على ولده فكفارته حنث يمين ولا صلاة لهما حتى يكفرا ويتوبا من ذلك، وإذا خدشت المرأة وجهها أو جزت شعرها أو نتفته ففي جز الشعر عتق رقبة أو صيام شهرين متتابعين أو اطعام ستين مسكينا، وفي الخدش إذا دميت وفي النتف كفارة حنث يمين، ولا شئ في اللطم على الخدود سوى الاستغفار والتوبة، وقد شققن الجيوب ولطمن الخدود الفاطميات على الحسين بن علي عليهماالسلام، وعلى مثله تلطم الخدود وتشق الجيوب.
الشيخ الطوسی، الوفاة:460، تهذيب الاحکام، ج: 8 ص : 325، تحقيق: السيد حسن الخراسان، چاپ سوم،الناشر:دار الکتب الاسلامية –تهران 1362
ابن سدير نقل مىكند كه از امام صادق(ع) در مورد مردى سؤال كردم كه لباسش را براى پدر يا مادرش يا برادرش و يا يكى از نزديكانش پاره كرده است. آيا اين عمل او جايز است؟ امام(ع) فرمودند: پاره كردن لباس اشكالى ندارد. موسى(ع) براى هارون(ع) پيراهن پاره كرد. البته پدر براى فرزند و مرد براى زنش نمىتواند پيراهن پاره كند. اما زن مىتواند در عزاى شوهرش لباسش را پاره كند و اگر پدر در مرگ فرزندش و مرد در مرگ همسرش چنين كرد كفاره آن همانند شكستن قسم است و نماز اين دو مادامى كه كفّاره ندادهاند و از عمل خود توبه نكنند، پذيرفته نيست. زمانى كه زن به صورت خود چنگ بزند و يا موهايش را ببرد و يا بكند، براى بريدن مو بايد بردهاى را آزاد كند، يا دو ماه پشت سر هم روزه بگيرد يا شصت فقير را غذا دهد. چنانچه صورتش را بخراشد و خون خارج شود و يا موى خود را بكند، كفاره شكستن قسم بر عهده او است. در لطمه به صورت، كفارهاى غير از استغفار و توبه نيست و به تحقيق زنان بنى هاشم بر حسين بن على(ع) گريبان چاك كردند و بر گونهها نواختند و بر مانند او بايد بر گونهها نواخته شود و گريبانها چاك گردد.»
امام صادق علیه السلام وبیان استغفار امام حسین علیه السلام برای گریه کنندگان:
حدَّثني أبي رحمهالله عن الحسين بن الحسن بن أبان، عن الحسين بن سعيد، عن عبدالله بن المغيرة، عن عبدالله بن عبدالرَّحمن الأصمّ، عن عبدالله بن بُكَير الاُرجانيِّ. وحدَّثني أبي رحمهالله عن سعد بن عبدالله، عن محمّد بن الحسين، عن محمّد بن عبدالله بن زُرارة، عن عبدالله بن عبدالرَّحمن الأصمّ، عن عبدالله بن بُكَير « قال: حَجَجْتُ مع أبي عبدالله عليهالسلام ـ في حديث طويل ـ فقلت: ياابن رسول الله لو نُبِش قبرُ الحسين بن عليٍّ عليهماالسلام هل كان يُصابُ في قبره شيءٌ؟ فقال: ياابن بُكَير ما أعظم مسائِلُك، إنَّ الحسين عليهالسلام مع أبيه واُمّه وأخيه في منزل رَسول اللهِ صلىاللهعليهوآلهوسلم ومعه يُرزقون ويحبون وأنّه لعَلى يمين العَرش متعلّق(كذا) يقول: يارَبِّ أنْجزْ لي ما وَعَدتَني، وإنّه لينظر إلى زُوَّاره، وأنّه أعرف بهم وبأسمائهم وأسماءِ آبائهم وما في رِحالهم من أحَدِهم بولده، وأنّه لينظر إلى مَن يبكيه فيستغفر له ويسأل أباه الاستغفار له، ويقول: أيّها الباكي لَو عَلِمتَ ما أعدّ اللهُ لك لَفَرِحْتَ أكثر ممّا حَزِنْتَ، وإنّه ليستغفر له مِن كلِّ ذنبٍ وخطيئةٍ
جعفر بن محمد بن قولويه، الوفاة: 367، کامل الزيارات،ج: 1ص 110، تحقيق: بهراد الجعفري،الناشر:مكتبة الصدوق
عبد اللَّه بن بكير كه گفت: با حضرت ابى عبد اللَّه عليه السّلام حجّ به جا آوردم... حديث طولانى است و در يكى از فقرات آن راوى مىگويد: محضر امام عليه السّلام عرض كردم: اى پسر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم اگر قبر حضرت حسين ابن على عليهما السّلام را نبش كنند در قبر به چيزى برخورد و اصابت مىكنند يا نه؟ حضرت در جواب فرمودند: چقدر سؤال بزرگى كردى، حضرت حسين عليه السّلام با پدر و مادر و برادر بزرگوارشان در منزل رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بوده و جملگى با آن حضرت از روزى خدا بهرهمند مىشوند و در خصوص آن جناب بايد بگويم كه حضرتش بر سمت راست عرش چنگ زده و به درگاه الهى عرض مىكند: يا ربّ أنجز لي ما وعدتنى(آنچه را به من وعده دادى روانما).
و آن حضرت به زوّار خود نگريسته و به آنها و به اسماء ايشان و اسماء پدرانشان و آنچه در خورجين و بارشان مىباشد اعرف و آگاهتر از ايشان به فرزندشان مىباشد و نيز آن جناب به گريهكنندهگانش نظر فرموده و براى آنها طلب آمرزش نموده و از پدر بزرگوارش درخواست استغفار براى ايشان مىنمايد و خطاب به كسانى كه برايش گريه مىكنند كرده و مىفرمايد: اى كسى كه گريه مىكنى اگر بدانى چه خدا برايت آماده نموده مسلّما سرور و شادى تو بيشتر از حزن و اندوهت مىگردد و اين حتمى است كه حقتعالى تمام گناهان و لغزشهاى تو را بواسطه اين اشگى كه ريختهاى مىآمرزد.
امام صادق علیه السلام وبیان ثواب گریه براهل بیت علیهم السلام:
وعن حكيم بن داود، عن سَلَمَةَ، عن عليِّ بن سَيف، عن بَكر بن محمّد، عن فَضَيل بن فَضالة، عن أبي عبدالله عليهالسلام « قال: مَن ذُكِرْنا عِنده ففاضَتْ عَيناه حرَّم اللهُ وَجْهَه على النّار ».
جعفر بن محمد بن قولويه، الوفاة: 367،کامل الزيارات،ج: 1ص 111، تحقيق: بهراد الجعفري،الناشر:مكتبة الصدوق
فضيل بن يسار، از حضرت ابى عبد اللَّه عليه السّلام نقل كرده كه آن حضرت فرمودند:
كسى كه نام ما نزد او برده شود و از چشمانش اشگ بيايد اگر چه به قدر بال پشه باشد گناهانش آمرزيده شود و لو به اندازه روى درياها باشد.
گریه امام کاظم بر امام حسین علیه السلام
تعبیری که در باره حزن و اندوه حضرت امام کاظم علیه السلام در روایات بیان شده، بسیار تعبیر قابل توجهی می باشد که به جرأت می توان گفت با وجود چنین تعابیری از ائمه در عزای امام حسین علیه السلام طرح چنین شبهاتی، امروزه بی اساس وبه دور از بحث علمی می باشد، در روایتی در کتاب گرانسنگ امالی شیخ صدوق از زبان مبارک حضرت رضا علیه السلام آمده است:
حدثنا جعفر بن محمد بن مسرور(رحمه الله)، قال: حدثنا الحسين بن محمد بن عامر، عن عمه عبد الله بن عامر، عن إبراهيم بن أبي محمود، قال: قال الرضا(عليه السلام): إن المحرم شهر كان أهل الجاهلية يحرمون فيه القتال، فاستحلت فيه دماؤنا، وهتكت فيه حرمتنا، وسبي فيه ذرارينا ونساؤنا، وأضرمت النيران في مضاربنا، وانتهب ما فيها من ثقلنا، ولم ترع لرسول الله(صلى الله عليه وآله) حرمة في أمرنا. إن يوم الحسين أقرح جفوننا، وأسبل دموعنا، وأذل عزيزنا، بأرض كرب وبلاء، أورثتنا الكرب والبلاء، إلى يوم الانقضاء، فعلى مثل الحسين فليبك الباكون، فإن البكاء يحط الذنوب العظام. ثم قال(عليه السلام): كان أبي(صلوات الله عليه) إذا دخل شهر المحرم لا يرى ضاحكا، وكانت الكآبة تغلب عليه حتى يمضي منه عشرة أيام، فإذا كان يوم العاشر كان ذلك اليوم يوم مصيبته وحزنه وبكائه، ويقول: هو اليوم الذي قتل فيه الحسين(صلوات الله عليه)
الشيخ الصدوق، الوفاة: 381، الامالي، ج: 1 ص: 191، چاپ اول، الناشر: تحقيق قسم الدراسات الاسلامية - مؤسسة البعثة –قم، 1417 ه. ق
امام رضا «ع» فرمود محرم ماهى بود كه اهل جاهليت نبرد را در آن حرام مىدانستند و خون ما را در آن حلال شمردند و حرمت ما را هتك كردند و ذرارى و زنان ما را اسير كردند و آتش بخيمههاى ما زدند و آنچه بنه در آن بود چپاول كردند و در امر ما رعايتى از رسول خدا «ص» نكردند روز شهادت حسين «ع» چشم ما را ريش كرد و اشك ما را روان ساخت و عزيز ما را در زمين كربلا خوار كرد و گرفتارى و بلا بما دچار ساخت تا روز قيامت بر مانند حسين بايد گريست اين گريه گناهان بزرگ را بريزد سپس فرمود پدرم را شيوه بود كه چون محرم ميشد خنده نداشت و اندوه بر او غالب بود تا روز دهم روز دهم روز مصيبت و حزن و گريهاش بود و ميفرمود در اين روز حسين كشته شد
گریه امام رضا علیه السلام بر امام حسین علیه السلام
حضرت امام رضا علیه السلام نیز، در روایات متعددی به گریه و بیان ثواب گریه وحتی نوحه سرایی وبیان مصائب پرداخته است، همچنین ایشان روز عاشوراء را روز حزن و اندوه وگریه معرفی می کند که باید در این روز بر حضرت اباعبدالله علیه السلام عزاداری و گریه کرد.
امام رضا عليه السلام وبيان ثواب گريه برا امام حسين عليه السلام:
حدثنا محمد بن إبراهيم بن إسحاق(رحمه الله)، قال: أخبرنا أحمد بن محمد الهمداني، عن علي بن الحسن بن علي بن فضال، عن أبيه، قال: قال الرضا(عليه السلام): من تذكر مصابنا وبكى لما ارتكب منا كان معنا في درجتنا يوم القيامة، ومن ذكر بمصابنا فبكى وأبكى لم تبك عينه يوم تبكي العيون، ومن جلس مجلسا يحيى فيه أمرنا لم يمت قلبه يوم تموت القلوب
الشيخ الصدوق، الوفاة: 381، الكتاب، الامالي، ج: 1 ص: 131،چاپ اول، الناشر: تحقيق قسم الدراسات الاسلامية - مؤسسة البعثة –قم، 1417 ه. ق
حضرت رضا فرمود هر كه ياد مصيبت ما كند و بگريد بدان چه با ما كردند روز قيامت با ما در درجه ما است و هر كه ياد مصيبت ما كند و بگريد و بگرياند ديدهاش گريان نشود روزى كه همه ديدهها گريانست و هر كه بنشيند در مجلسى كه امر ما در آن زنده مىشود دلش نميرد روزى كه دلها بميرد
روضه خواني امام رضا عليه السلام وبيان ثواب گریه:
حدثنا محمد بن علي ماجيلويه(رحمه الله)، قال: حدثنا علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن الريان بن شبيب، قال: دخلت على الرضا(عليه السلام) في أول يوم من المحرم، فقال لي: يا بن شبيب، أصائم أنت؟ فقلت: لا. فقال: إن هذا اليوم هو اليوم الذي دعا فيه زكريا(عليه السلام) ربه عز وجل، فقال:(رب هب لى من لدنك ذرية طيبة إنك سميع الدعاء) فاستجاب به، وأمر الملائكة فنادت زكريا وهو قائم يصلي في المحراب:(أن الله يبشرك بيحيى) فمن صام هذا اليوم ثم دعا الله عز وجل استجاب الله له، كما استجاب لزكريا(عليه السلام). ثم قال: يا بن شبيب، إن المحرم هو الشهر الذي كان أهل الجاهلية فيما مضى يحرمون فيه الظلم والقتال لحرمته، فما عرفت هذه الامة حرمة شهرها ولا حرمة نبيها(صلى الله عليه وآله)، لقد قتلوا في هذا الشهر ذريته، وسبوا نساءه، وانتهبوا ثقله، فلا غفر الله لهم ذلك أبدا. يا بن شبيب، إن كنت باكيا لشئ، فابك للحسين بن علي بن أبي طالب(عليه السلام)، فإنه ذبح كما يذبح الكبش، وقتل معه من أهل بيته ثمانية عشر رجلا ما لهم في الارض شبيه، ولقد بكت السماوات السبع والارضون لقتله، ولقد نزل إلى الارض من الملائكة أربعة آلاف لنصره فوجدوه قد قتل، فهم عند قبره شعث قبر إلى أن يقوم القائم، فيكونون من أنصاره، وشعارهم: يا لثارات الحسين. يا بن شبيب، لقد حدثني أبي، عن أبيه، عن جده(عليه السلام): أنه لما قتل جدي الحسين(صلوات الله عليه)، مطرت السماء دما وترابا أحمر. يا بن شبيب، إن بكيت على الحسين(عليه السلام) حتى تصير دموعك على خديك غفر الله لك كل ذنب أذنبته، صغيرا كان أو كبيرا، قليلا كان أو كثيرا. يا بن شبيب، إن سرك أن تلقى الله عز وجل ولا ذنب عليك، فزر الحسين(عليه السلام). يا بن شبيب، إن سرك أن تسكن الغرف المبنية في الجنة مع النبي وآله(صلوات الله عليهم)، فالعن قتلة الحسين. يا بن شبيب، إن سرك أن يكون لك من الثواب مثل ما لمن استشهد مع الحسين(عليه السلام) فقل متى ما ذكرته: يا ليتني كنت معهم فأفوز فوزا عظيما. يا بن شبيب، إن سرك أن تكون معنا في الدرجاب العلى من الجنان، فاحزن لحزننا وافرح لفرحنا، وعليك بولايتنا، فلو أن رجلا تولى حجرا لحشره الله معه يوم القيامة
الشيخ الصدوق، الوفاة: 381، الكتاب، الامالي، ج: 1 ص: 192، چاپ اول، الناشر: تحقيق قسم الدراسات الاسلامية - مؤسسة البعثة –قم، 1417 ه. ق
ريان بن شبيب گويد روز اول ماه محرم خدمت حضرت رضا رسيدم بمن فرمود اى پسر شبيب روزهاى؟ گفتم نه فرمود اين روزيست كه زكريا بدرگاه پروردگارش دعا كرد و گفت پروردگارا بمن ببخش از پيش خود نژاد پاكى زيرا تو شنواى دعائى خدا برايش اجابت كرد و بفرشتگان دستور داد ندا كردند زكريا را كه در محراب ايستاده بود كه خدا تو را بيحيى بشارت ميدهد هر كه اين روز را روزه بدارد و سپس دعا بدرگاه خدا كند خدا مستجاب كند چنان كه براى زكريا مستجاب كرد سپس گفت اى پسر شبيب به راستى محرم همان ماهى است كه اهل جاهليت در زمان گذشته ظلم و قتال را بخاطر احترامش در آن حرام مىدانستند و اين امت حرمت اين ماه را نگه نداشتند و نه حرمت پيغمبرش را در اين ماه ذريه او را كشتند و زنانش را اسير كردند و بنهاش را غارت كردند خدا هرگز اين گناه آنها را نيامرزد اى پسر شبيب اگر براى چيزى گريه خواهى كرد براى حسين(ع) گريه كن كه چون گوسفند سرش را بريدند و هجده كس از خاندانش با او كشته شد كه روى زمين مانندى نداشتند و آسمانهاى هفتگانه و زمين براى كشتن او گريستند و چهار هزار فرشته براى ياريش بزمين آمدند و ديدند كشته شده و بر سر قبرش ژوليده و خاك آلود باشند تا قائم(ع) ظهور كند و ياريش كند و شعار آنها يا لثارات الحسين است اى پسر شبيب پدرم از پدرش از جدش برايم باز گفت كه چون جدم حسين(ع) كشته شد آسمان خون و خاك سرخ باريد اى پسر شبيب اگر بر حسين گريه كنى تا اشگت بر گونههايت روان شود خدا هر گناهى كردى از خرد و درشت و كم و بيش بيامرزد. اى پسر شبيب اگر خواهى خدا را بر خورى و گناهى نداشته باشى حسين را زيارت كن اى پسر شبيب اگر خواهى در غرفههاى ساخته بهشت با پيغمبر ساكن شوى بر قاتلان حسين لعن كن اى پسر شبيب اگر خواهى ثواب شهيدان با حسين را دريابى هر وقت بيادش افتادى بگو كاش با آنها بودم و بفوز عظيمى مىرسيدم اى پسر شبيب اگر خواهى با ما در درجات بلند بهشت باشى براى حزن ما محزون باش و و براى شادى ما شاد باش و ملازم ولايت ما باش و اگر مردى سنگى را دوست دارد با آن خدا روز قيامت محشورش كند.
عاشوراء روز اندوه و گريه:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْهَمْدَانِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا قَال مَنْ تَرَكَ السَّعْيَ فِي حَوَائِجِهِ يَوْمَ عَاشُورَاءَ قَضَى اللَّهُ لَهُ حَوَائِجَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ مَنْ كَانَ يَوْمُ عَاشُورَاءَ يَوْمَ مُصِيبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُكَائِهِ جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَوْمَ فَرَحِهِ وَ سُرُورِهِ وَ قَرَّتْ بِنَا فِي الْجِنَانِ عَيْنُهُ وَ مَنْ سَمَّى يَوْمَ عَاشُورَاءَ يَوْمَ بَرَكَةٍ وَ ادَّخَرَ فِيهِ لِمَنْزِلِهِ شَيْئاً لَمْ يُبَارَكْ لَهُ فِيمَا ادَّخَرَ وَ حُشِرَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَعَ يَزِيدَ وَ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ زِيَادٍ وَ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ لَعَنَهُمُ اللَّهُ إِلَى أَسْفَلِ دَرْكٍ مِنَ النَّار
الشيخ الصدوق، الوفاة: 381، الكتاب، الامالي، ج: 1 ص:306، تحقيق: الشيخ احمد الماحوزی، الناشر:موسسة الصادق للطباعة والنشر
امام رضا «ع» فرمود هر كه روز عاشورا كارهاى خود را تعطيل كند خدا حوائج دنيا و آخرتش را برآورد، هر كه روز عاشوراء را روز مصيبت و حزن و گريه خود كند خداى عز و جل روز قيامت را روز خرسندى و شاديش سازد و در بهشت چشمش بما روشن شود و هر كه روز عاشورا را روز بركت داند و براى خانهاش ذخيرهاى نهد بركت ندارد و روز قيامت با يزيد و عبيد اللَّه بن زياد و عمر بن سعد بدرك اسفل دوزخ محشور گردد.
عزاداری امام حسن عسکری برای امام حسین علیهما السلام
امام حسن عسکری علیه السلام نیز، تعبیر بسیار جالبی در مورد امام حسین علیه السلام به کار می برند که نشان از حزن و اندوه این امام بزرگوار نسبت به مصیبت امام حسین علیه السلام دارد، ایشان در دعایی می فرمایند حضرت امام حسین علیه السلام قبل از شهادتشان از نحوه شهادتشان باخبر بودند و تمام آسمانها بر آن حضرت گریه کردند:
قال الشيخ أبوجعفر الطوسي رحمه الله
خرج الي القاسم بن العلاء الهمداني وكيل أبي محمد عليه السلام أن مولانا الحسين عليه السلام ولد يوم الخميس لثلاث خلون من شعبان، فصمه فيها و ادع بهذا الدعاء:
اللهم اني أسألك بحق المولود في هذا اليوم، الموعود بشهادته قبل استهلاله و ولادته، بكته السماء و من فيها و الأرض و من عليها و لما يطألأبتيها، قتيل العبرة، و سيد الاسرة، الممدود بالنصرة يوم الكرة، المعوض من قتله أن الأئمة من نسله، و الشفاء في تربته، و الفوز معه في أوبته، و الأوصياء من عترته بعد قائمهم و غيبته، حتي يدركوا الأوتار، و يثأروا الثأر، و يرضوا الجبار، و يكونوا خير أنصار، صلي الله عليهم مع اختلاف الليل و النهار
الشيخ الطوسی،الوفاة:460، مصباح المتهجد ج: 1 ص:826، چاپ اول،الناشر: مؤسسة فقه الشيعة بيروت – لبنان 1411 - 1991 م [بي تا]
خداوندا تو را مي خوانم و از تو درخواست مي كنم بحقيقت مولودي كه در اين روز پا به عرصه ي شهود نهاده آنكسيكه بشهادت او پيش از ولادت و به دنيا آمدن او وعده داده شده و آنكس كه آسمان بر مصيبت او گريست با كسانيكه در آنند و زمين و كساني كه بر آن قرار دارند و ساكنين آسمان و زمين براي او گريستند در آن وقت كه او هنوز قدم بدولابه مدينه نگذاشته بود يا اينكه هنوز هيچ بشري قدم به آنجا ننهاده بود(در صورتيكه كلمه يطاء بصيغه مجهول خوانده شود و دولابه طرفين شهر مدينه و دو كوهي است كه آن را فراگرفته) شهيد و كشته شده اشك و عبره بوده كه از براي او همه گريه كرده و خواهند كرد از آغاز خلقت تا پايان جهان و سرور و سالار خاندان عصمت و طهارت آن كسي كه امداد كرده مي شود بياري و مددكاري در روز رجعت و بازگشت، آن كسي كه عوض و پاداش داده شده از قتل و شهادت خود به اينكه امامان و پيشوايان نه گانه از نسل او مي باشند و خداي متعال شفا و درمان دردها را در تربت او قرار داده و رستگاري و موفقيت را با او در بازگشت و رجعت وي و جانشينان پيغمبر از عترت او بعد از ظهور قائم ايشان و غيبت آن سرور قرار داده(اشاره به اينكه ائمه هم در رجعت بعد از ظهور امام قائم عليه السلام به دنيا برمي گردند تا اينكه درك كنند و تلافي نمايند خونخواهي او را و به جوش بياورند آن خون پاك را تا اين كه خشنود سازند خداي جبار و آفريدگار را و باشند ايشان براي او بهترين كمك كاران و ياوران و درود بفرستند خدا برايشان تا اختلاف شب و روز و زياد و كم شدن يا تضاد و تباين و اختلاف شب و روز در كار است.
امام علیه السلام در این دعای زیبا، تعبیر جالب "قتیل العبرة " را به کار می برند، در توضیح این عبارت مهم علامه ی مجلسی می نویسند:
«أنا قَتيلُ العَبَرةِ» أي قتيلٌ منسوبٌ إلى العبرة والبكاء وسببٌ لها. أو اُقتل مع العبرة والحزن وشدّة الحال. والأوّل أظهر
العلامة المجلسي، الوفاة: 1111، بحار الأنوار ج: 44 ص: 279،الناشر: مؤسسةالوفاء
من شهيد اشك هستم ميفرمايد: يعنى من منسوب به اشك و گريه و سبب آنها ميباشم، يا اينكه با گريه و غم و اندوه كشته خواهم شد، ولى احتمال اول واضحتر است.
گریه حضرت ولی عصر علیه السلام بر امام حسین علیه السلام
گریه ی حضرت ولی عصر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، در المزار الکبیر با تعابیر بسیار سوزناکی نقل شده است، که نه تنها دلالت بر جواز عزاداری بلکه حتی میشود گفت دلالت بر اهمیت عزاداری نیز دارد.
در کتاب المزار الکبیر آمده است که:
فلئن أخرتني الدهور، وعاقني عن نصرك المقدور، ولم أكن لمن حاربك محاربا، ولمن نصب لك العداوة مناصبا، فلأندبنك صباحا ومساء، ولأبكين عليك بدل الدموع دما، حسرة عليك وتأسفا على ما دهاك وتلهفا، حتى أموت بلوعة المصاب وغصة الاكتياب
الشيخ أبو عبد الله محمّد بن جعفر المشهدي، الوفاة: 610، المزار الكبير ج:1 ص:501 تحقيق: جواد القيومي الاصفهاني، چاپ اول، الناشر: نشر القيوم ١٤١٩ هـ.ق
اگرچه زمانه مرابه تأخیر انداخت، ومُقدَّرات الهى مراازیارىِ تو بازداشت، ونبودم تا با آنانکه با تو جنگیدند بجنگم و با کسانیکه با تو دشمنى کردند خصومت نمایم،(درعوض) صبح وشام برتومویِه میکنم، و به جاى اشک براى توخون گریه میکنم، از روى حسرت و تأسّف و افسوس برمصیبت هائى که برتو واردشد، تا جائى که ازفرط اندوهِ مصیبت، وغم و غصّه شدّتِ حزن جان سپارم
السلام عليك، سلام العارف بحرمتك، المخلص في ولايتك، المتقرب إلى الله بمحبتك، البرئ من أعدائك، سلام من قلبه بمصابك مقروح، ودمعه عند ذكرك مسفوح، سلام المفجوع المحزون، الواله المستكين.
الشيخ أبو عبد الله محمّد بن جعفر المشهدي،الوفاة: 610، المزار الکبير ج:1ص:500 تحقيق: جواد القيومي الاصفهاني،چاپ اول، الناشر: نشر القيوم ١٤١٩ هـ.ق
سلام برتو سلامِ آن کسى که به حُرمتِ توآشنا و در ولایت تو مُخلص و بى ریا است، وبه سببِ محبّت و ولاى تو به خدا تقرّب جسته، و ازدشمنانت بیزاراست، سلام کسیکه قلبش ازمصیبت تو جریحه دار، و اشکش به هنگام یادتو جارى است، سلام کسیکه دردناک وغمگین وشیفته وفروتن است،
نتيجه
همانطور كه گذشت معصومان عليهم السلام اهتمام ويژه اي نسبت به عزاداري امام حسين عليه السلام داشتنه اند و به انواع مختلف همچون «اشك ريختن، برگزاري مراسم عزاداري و سفارش به آن، غذا دادن در عزاي آن حضرت، روضه خواني براي ايشان و... » به زنده نگه داشتن اين امر توجه نموده اند. از طرفي در بین این روایات تعداد قابل توجهی دارای سند صحیح ومعتبر می باشند، لکن سخن گفتن از سند این روایات، باتوجه به کثرت آنها کاری بیهوده می باشد. زیرا از این روایات تواتر معنوی در باب عزاداری به روشنی ثابت می باشد، و از نظر دانش حديث مبرهن است كه در چنين صورتي نیاز به بررسی سندی نیست.
همچنین مخفی نماند که این روایات صرفا دلیل بر جواز گریه بر حضرت اباعبدالله علیه السلام نمی باشد، بلکه به صورت کلی عزاداری را ثابت می کند، همانطور که در تعدادی از این روایات آمده خود امام معصوم از شاعران درخواست می کنند که نوحه سرایی کنند و امام معصوم واهل بیت مکرمشان علیهم السلام گریه می کردند.
موفق باشيد
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقيقاتي ولي عصر(عج)